و حالا یک تجربه از خودم:
پیشتر ها شخصی توی اطرافیانم بود که من هر بار میدیمش منقلب میشدم چون ایشون بسیار از خودش تعریف میکرد (با دیگاه اون موقع من) و من با اینکه بشدت رفتار و منشش رو نکوهش میکردم اما انگار دوست داشتم مثل اون باشم و مثل اون زندگی کنم
یک مدت که گذشت دیدم برای من یک بت شده که بدم نمیاد ازش تقلید کنم اما خوشبختانه خیلی زود فهمیدم که تمام این مسائل مربوط به درون خودم هست و شروع کردم به واکاوی درونی و پیدا کردن سایه هام
نشستم تمام ویژگیهایی رو که در اون بود و من دوست نداشتم نوشتم و همینطور ویژگیهایی که داشت و من دوست داشتم رو هم نوشتم
بعد اونهایی رو که نمیخواستم رو و میدونستم سایه های تاریک و سیاه هستن و در وجودم هستن رو کمرنگ کردم و نادیده شون گرفتم و سعی کردم توی خودم اون خصوصیات رو اصلاح کنم
بعد اون ویژگیهایی رو که دوست داشتم داشته باشم رو سعی کردم بیشتر ببینم، تقویتشون کنم و بهشون توجه کنم (اینها رو طبق مطالعه در این خصوص و توصیه های مشاور انجام دادم) و درنهایت
این پروسه که ی مقدار هم زمان بر بود باعث شد:
بت من شکست
شناختم از خودم و سایه هام خیلی بیشتر شد
شخصیتم رو رشد دادم
و ....