2777
2789
عنوان

بت خانواده همسر را بشکنید

| مشاهده متن کامل بحث + 317035 بازدید | 1712 پست

دوستان قدرت داشتن خیلی قشنگه.من قشنگ دارم قدرتوتوخودم حس میکنم منم دورم مرزکشیدم فکرم اروم شده تمرکزم روی زندگی خودمه.ادمای مزاحم راهشونوکج کردن.به جزسلام وخدافظ هم کلام نمیشم.خیلی کم میرم وجایی میرم میگن خیلی خوشحال شدیم اومدی اخ که چقدبرام لذتبخشه دم دستی نبودن.دوستانی که توسن کم بابانواشناشدیدواقعابهتون تبریک میگم کاش من ازنوجوونی دوستی مثل بانوداشتم.یه راهنمای خوب ودلسوزبدون چشمداشت.بانوارتمیس خیلی دعاگوت هستم❤

مشکل یکی از دوستان درباره رفتارهای اشتباه مادرشوهر:

ببین عزیزم،توی ایران،متاسفانه فرهنگ رفتاری عروس و مادرشوهر خیلی قدیمی و پر از باورهای غلط و تضعیف کننده است. چیزهایی که میگم راجع به باور اکثر مادرشوهرها نسبت به عروس هست،ممکنه همه مادرشوهرهارو شامل نشه،ولی جمع زیادی شون توی این حیطه می گنجند و شما بعد از لایک کردن بچه ها،متوجه میشی که اکثرا این شرایط رو دارن،پس خوش خبری اینکه تنها نیستی و این شرایط مشابه برای همه هست.این درد ماجرا رو کم میکنه.

مادرشوهرا (استثنا قائده را به هم نمی زند): مادرشوهرها باور دارن که همین که پسرشون رو به تو دادن خیلی بهت لطف کردن مادرشوهرها دلشون نمیخواد عروس زیاد خرج کنه مادرشوهرها دلشون میخواد عروس خودش خرج خودش رو بده یا پدر و مادرش. مادرشوهرها به عروس،خوشی،سفر و استراحت رو روا ندارن مادرشوهرها نمیتونن آسایش عروس رو ببینن مادرشوهرها توقع دارن عروس زود بچه دار شه و دنبال رشد و تحصیلش نره مادرشوهرها دوست دارن عروس از صبح تا شب مشغول رفت و روب و شستشو باشن مادرشوهرها دوست ندارن شرایط عروس از دختر خودشون بهتر باشه مادرشوهرها دوست ندارن عروس به خودش برسه و سالم و جوون و خوش هیکل بمونه مادرشوهرها دوست دارن عروس کنیز حلقه به گوش پسرشون باشه مادرشوهرها دوست دارن مدام توی کار،تربیت بچه،آشپزی و دکوراسیون خونه عروس نظر بدن مادرشوهرها اعتقاد دارن که میتونن هرزمان با دعوت و بی دعوت به خونه پسرشون بیان مادرشوهرها دوست دارن تعطیلات آخر هفته عروس و دوماد رو برنامه ریزی کنن و خیلی چیزهای دیگه که شما بهتر از من میدونید.و وقتی که ببینن عروسی داره بهتر از این شرایط،یا بهتر از دخترهاشون،یا بهتر از جوونی خودشون زندگی میکنن،احساس میکن یک چیزی اشتباهه و اونها باید این وسط دخالت کنن تا شرایط طبق تصور خودشون پیش بره. مدام با دخترهاشون جلسه میگذارن،مدام تو گوش پسرهاشون میخونن و تکیه کلامشون تو این مواقع اینه: عروس ما شانس داره خدا شانس بده خوش به حال مردم دخترهای ما که شانس ندارن چه عروس زرنگی گیر ما اومده چه عروس بدجنس و خودخواهی گیر ما اومده والا ما هم عروس بودیم والا ماهم جوون بودیم. تو این جور مواقع راهکاری که به نظرشون میاد،ایرادگیری زیاد از شما،دستپختتون،خونه داریتون،کار کردنتون و اینهاست. اینجور مواقع مادرشوهر بدجوری با خودش درگیر میشه و میخواد حق خودش و دخترهاشو از شما با تحقیر و نیش و کنایه بگیره.در کل میخواد زندگی رو بهتون جهنم کنه.

(عجب دل پری داشتم اون زمان  )


ااین متن بانوهست توتاپیک من خودم رادوست دارم صفحه دوازده

اگرمشکلتون هنوزاین چیزهاهست بریدادامه متن رواونجابخونید دوستان. ادامه اش کلی راهکاراومده. 


شکرت خداجون

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

سلام بانوی عزیز

من از سال۹۶عضو نی نی سایتم و همون‌طور که از تعداد پستهام مشخصه زیاد اهل صحبت کردن نیستم.

بیشتر ترجیح میدم پست ها رو بخونم و از نکات مثبتشون بهره ببرم.

تمام پستهای قبلیتونو مو به مو خوندم و جزو علاقه مندی هامه. فقط اومدم تمام آرزوهای خوب و دعاهای خیر دنیا رو تقدیمتون کنم. از خدا می‌خوام خوشبختی و خوشحالی رو با تمام وجودتون احساس کنید. در پناه خدای مهربون و خانوم فاطمه زهرا باشید

مشکل یکی از دوستان درباره رفتارهای اشتباه مادرشوهر: ببین عزیزم، توی ایران،متاسفانه فرهنگ رفتاری ...

سلام بیتا جان 

اگه میشه بانو هم کمکم کنن 

من یه مشکلی دارم که هیچ جا شبیه اون رو نخوندم 

اونم اینکه من نمیتونم خودم رو خوشبخت تصور کنم 

مثلا برای آینده یه خونه شیک داشته باشم و ب خوشحال باشم میترسم 

وقتی به پول فکر میکنم پول و خوشی در حد من نیست 

راضی ام تو کلبه و با سختی و فقر زندگی کنم اما پول نداشته باشم همش میترسم من لایق نیستم و الانه که همش رو از دست میدم 

حتی در مورد همسرم هم اینطوری ام وقتی همه چی خوبه استرس از دست دادن دارم 

وقتی همه چی عالیه اونقد میترسم یه ترس وجودم رو میگیره به ترس مبهم ترس اینکه همش الکیه و بزودی از بین میره و من خوش خیالم و یا چرا من باید خوشبخت باشم مگه من چیکار کردم

کسی میدونه دلیلش چیه؟

با یکی از دوستام صحبت میکردیم اونم مثل من بود میگفت چون از بچگی خیلی سختی و نداری کشیدیم و تا اومدین خوشحال بشیم یه اتفاقی افتاده 

مغرمون عادت کرده به بدبختی 

عادت کردیم به دعوا 

یمدت به همسرم رابطه مون خوب میشه خود بخود یاد گذشته میعتم و دعوا میکنم 

اصلا خودم نمیزارم خوشحال بمونم 


99/9/9 ان شالله به هدف و خواسته ام میرسم 
عزیزم والا من باشم سیاست خاصی به خرج نمیدم اینا علنا دارن زور میگن شمام علنا سرپیچی کن بفهمون بهشون ...

اره خودمم میدونم تقصیرخودمه ازاول بهشون سواری دادم وحالاعادت کردن ومیام تاخودموتغییربدم اخم وتخم میکنن دعاکن شرش ازسرم کم شه

عزیزم من 19 سالمه  بنظرم اگه ما 30 سالگی هم ازدواج میکردیم. مادرهامون بازم همین چیز ها رو به م ...

اره عزیزم خیلی بده منم دقیقاتوسن پایین شوهرکردم بنظرم آدم یادیرترازدواج کنه یااگ هم ازدواج میکنه بلدباش طرزرفتارباخانواده شوهروخودش چون اگ بلدباشی نمیتونن چیزی بت بگن مشکل مااینه طرزبرخوردمون بده که رومیدیم بهشون 

اره بخداالانم میگ گناه دارن بزارهی دعوتشون کنم بیان من مشکلی ندارم بادعوتش چون اون انقدرپروبجای اینک بدونه مابهش لطف میکنیم باخودش میگ وظیفتونه انگار

وقتیم تنهاشدهمش میخوادزنگ بزنه میایم خونتون یاروزم شماغذابزاریدیادرس دارم و...

کمکم میکنی چجوری راه بیام بااین مشکلات

همه اینارو راست میگی!!!!؟؟؟؟من میگم طلاقتو بگیر و خودتو نجات بده یا حداقل همسرتو ببر پیش مشاور وئلا ...

اره بخدامگ مرض دارم یابیکارم بشینم اینقدتایپ کنم واس جلب توجه 

اخع نمیشه ۴سال کلی سختی وغصه ودعواتحمل کردم چراکماربکشم میخوام درستش کنم ولی بلدنیستم

اره عزیزم خیلی بده منم دقیقاتوسن پایین شوهرکردم بنظرم آدم یادیرترازدواج کنه یااگ هم ازدواج میکنه بلد ...

من قبلا همش با خودم میگفتم من بچه بودم و این باعث شد بتونن از من سوءاستفاده کنن، چون بچه بودم تونستن تو کارهام دخالت کنن، چون بچه بودم سیاست نداشتم و... 

ولی الان مبیبینم خانوم هایی که تو سن کم ازدواج نکردن هم از این مشکلات دارن. 

عزیزم شما خیلی بد عادت کردین اون ها رو دیگه 

آخه چرا باید اینقدر کار کنید براشون 

🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓

بانوآرتمیس

همسرم میدونست نی نی سایت میام ولی چه تاپیکهایی رو نمیدونست

حالادیشب اشتباهأ ذخیره گذرواژموبرنداشتم متوجه شدم هم این تاپیک هم صمیمیت ممنوع رفته ودیده..به روش نیاوردم اونم به روم نیاورده...ولی خیلی ناراحتم که حریم خصوصی ندارم... امروز گذرواژموعوض کردم..بنظرتون چیکارکنم؟؟؟

خدامهربونترین است...
سلام بیتا جان  اگه میشه بانو هم کمکم کنن  من یه مشکلی دارم که هیچ جا شبیه اون رو نخوندم& ...



سلام عزیزم میفهممت. این حسی که میگی شاید بشه بهش غرورهم گفت یعنی تایک قدم پبشرفت میکنی چه مالی چه شخصیتی یه حسی بهت میگه بسه دیگه زیادی رشدکردم. یاهمون حسی که میگه لیاقت ندارم ومیترسم ازین بالاتربرم. 

حس ناجوریه.من داشتم ازنوع شدیدش رو

واتفاقا مانع بزرگ برای پیشرفتم بود. ولی روزگارعملابهم نشون دادکه  این حس غلطه. نه تنهاجلوترازهمه نیستم نه تنهامایه دارنیستم بلکه ازهمه عقبم. میدونی چجوری به خودم قبولوندم؟ یادیدن خوشی ولذت ومال واموال اطرافیان خودم که بطرز عجیبی ازجلوچشمم یاپنهان میکردن یا ازدیدخودم پنهان میموند.نگران نباش اگرهشیارباشی وهمیشه بادقت به اطرافت نگاه کنی میبینی ازخیلی هاعقبی

واون حس نزاشته هیچ رشدی کنی. کم کم روش کارکن واطرافیان خودت تاکیدم رواطرافیانه. خصوصاافرادی که جلوت بیشترناله میکنن چون اتفاقا همونابیشتردارن خرج میکنن. ومدام یاداوری کن که من خیلی عقبم پس غرورچرا.

اتفاقا واجبه که رشدکنی تادرسال های بعد محتاج دیگران نباشی. میتونی هدفت روازرشدت همین روبزاری که اگه رشدنکنم قطعادراینده نیازمنددیگران میشم. پس هرچقدریادبگیرم کمه. 


.راستی ربطی به کودکی سخت یامرفه داشتن نداره. کسی که ازکودکی مرفه بوده هم سراغ دارم که توبزرگی درجازد چون همش میگفت بسه من خیلی جلوام پس نیازبه رشدندارم وهمین احساسش باعث شدازهمه عقب بمونه. 

شکرت خداجون
من قبلا همش با خودم میگفتم من بچه بودم و این باعث شد بتونن از من سوءاستفاده کنن، چون بچه بودم تونستن ...

اره درسته عزیزم من اختلاف سنیمون باشوهرم زیاده بهش گفتم چرابامن ازدواج کردی که ازت کوچیکترم گفت واس اینک اگ باکسی که سنش بالاست ازدواج کنی حرف حرف خودشه واون ی دخترکامل وپختس وکوچیک باش قشنگ خودت تربیتش میکنی

سلام عزیزم میفهممت. این حسی که میگی شاید بشه بهش غرورهم گفت یعنی تایک قدم پبشرفت میکنی چه مالی چه شخ ...

دقیقا مشکل منم همینه 

از رشد میترسم 

فکر میکنم همین که غذا و خونه دارم بسمه

احساس میکنم مگه من کی ام 

حتی در مورد شوهرمم اینطوری ام تا یمدت دعوا نداریم 

همش میکنم یه چیزی کمه و بیقرار میشم 

اما بعد دعوا خیلی به آرامش میرسم 

انگار تو سختی و دعوا آرامش دارم 

نمیدونم منظورم رو کسی متوجه میشه یا نه 

اما خیلی بده 

بطور مثال دوماه با همسرم بحثم نشد همش میگهتم مگه میشه  کلا خوشبخت بود و همیشه خوشحال باشم 

و یا چرا من باید به این خوشی برسم 

کسی مثل من هست؟؟؟

تو ناخودآگاهم زندگی پر از سختی و رنج هست و انگار عادت کردم بهش 

زندگی پر از تنهایی و تحقیر شدن 

نمیدونم بخاطر کودکی و گذشنمه یا کسی هم مثل من هست ؟؟

99/9/9 ان شالله به هدف و خواسته ام میرسم 
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز