2777
2789

ما ۵ تا بچه هستیم من یه دختر کاملا پدری و عاشق پدرمم.پدرم همیشه اعتقاد داشت تا درستون تموم نشده ازدواج نکنید و خاستگار داخل خونه راه نمیداد ....خواهرام بعد از تموم شدن درسشون ازدواج کردن و من و برادرم که دوقلو هستیم به سن دانشگاه که رسیدیم داداشم گفت بیا با پدر حرف بزنیم و بریم  کانادا یا آمریکا درس بخونیم و همونجا بمونیم اما من بخاطر علاقه ای که به بابام داشتم و نمیتونستم دوریشو تحمل کنم قبول نکردم و نرفتم اما داداشم با کلی نامه بازی از دانشگاهای این کشور و اون کشور در نهایت برای تحصیل و ادامه درسش رفت سوئیس من..تو خونه من موندم و مامانم و بابام.یکی از خواهرامم که نزدیک خودمون زندگی میکنه یکی هم  کرج که خواهرم پرستار و شوهرش کارمند یکی دیگه از آبجیام بخاطر کار شوهرش شهرستان هستن

چندسالی با یه پسری دوست بودم در نهایت اومد خاستگاری و بعد از چند ماه محرم بودن عقد کردیم هنوزم تو دوران عقد هستیم...خیلی شوخی و خنده و لجبازی و دعوا این چیزا با شوهرم داشتیم هرچند که عاشق هم هستیم.تو این یک سال و نیمی که عقد هستیم حتی یکبار هم شب خونه همدیگه نموندیم باهم مسافرت میریم ولی رومون نمیشه خونه هم بمونیم 😚صبح میرم تا شب هستم و بر میگردم اونم بیاد چند ساعت میمونه و میره خانواده من خیلی همسرمو دوست دارن خانواده همسرمم خیلی منو دوست دارن کلا همه  خیلی احترام  همدیگرو داریم ...خلاصه سرتون درد نیارم

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

عید قرار شد که ۹.۹.۹۹ بریم سرخونه زندگیمون.اگه کرونا تموم شده بود که عروسی بگیریم اگرم تموم نشده بود که بدون مراسم بریم سر زندگی مشترکمون(چون ما جشن عقد مفصل داشتیم قرار شد دیگه عروسی نگیریم بحاطر کرونا دیگه)انقدر اون روزها خوشحال بودم که حتی یک درصد هم فکر نمیکردم زندگیم اینجوری دستخوش این تغییرات بشه....با همسرم روز شماری میکردیم خونمون یکم تغییرات میدادیم اماده بشه و....گذشت تا اواخر فروردین که خبر دار شدیم خواهرم کرونا گرفت و طی ده روز بعد هم تاب نیااااورد و فوت کرد😔😔😔😔دنیای ما جهنم بود اصلا نمیتونم بگم که چجوری اوضاع تک تک ماها کن فیکون شد خیلی روزهای سخت و بدی بود حتی اینکه نمیتونستیم زیاد رفت و امد با محل دفن خواهرم داشته باشیم عذاب اورد بود مامانم و بابام که انگار ۲۰سال پیر شده بودن

عید قرار شد که ۹.۹.۹۹ بریم سرخونه زندگیمون.اگه کرونا تموم شده بود که عروسی بگیریم اگرم تموم نشده بود ...


چه سخت و ناراحت کننده

لعنت به این کرونا

خدا رحمتش کنه

همون خواهر پرستارتون ؟


در مدت ۳ سالی که عضو نی نی سایت بودم بیش از ده بار قطع دسترسی شدم. این بود آرمانهای ما؟😁

اما باز همممم همینجوری نموند یک روز بعد چهلم خواهرم مامانم سکته کرد (سکته مغزی) رفتیم بیمارستان و روزها و شبهای من و بابام تو بیمارستان پشت در ای سی یو میگذشت ،،، همسرم میومد پیشم اصلا حرفی برای گفتن نداشتم همینجوری ساکت میشستم  خلاصه مامانم به هوش اومد و از کما اومد بیرون یکم حال روحیمون بهتر شده بود  مامانم اوردن تو بخش خیلی خوشحال بودم دیگه بابام منو فرستاد استراحت کردم و یک روز پیش مامانم موند  و من اومدم پیش مامانم و بابام رفت خونه قرار بود فردا صبحش دکتر بیاد مامانم ببینه و مرخصش کنه که شبش دوباره حال مامانم بد شد و بردنش ای سی یو ..😞😔

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز