دلارام من از سفر سیر برگشت و از هرچه نام سفر سیر برگشت
تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است / ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
اینکه یه روز خوب قرار برسه دروغی بود که از بچگی تو سرمون کردن ..... بعضی وقتا زندگی یه جایی می ایسته ..... حتی به جای حرکت رو به جلو به عقب میره ...... به خودت میای میبینی با موی سپید و با جسمی داغون عمرت رفت پی زندگی دروغی
. سرش ب شانهی من بود و درد دل میکرد همین ک وقتِ غمِ من رسید، خوابش برد!
دوش چه خورده ای بتا راست بگو نهان مکن/چون خمشان بی گنه روی بر آسمان مکن
اینکه یه روز خوب قرار برسه دروغی بود که از بچگی تو سرمون کردن ..... بعضی وقتا زندگی یه جایی می ایسته ..... حتی به جای حرکت رو به جلو به عقب میره ...... به خودت میای میبینی با موی سپید و با جسمی داغون عمرت رفت پی زندگی دروغی
روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم ساکن کوی بت عربده جویی بودیم
من نگویم که مرا از قفس آزاد کنی/قفسم برده به باغی و دلم شاد کنی
اینکه یه روز خوب قرار برسه دروغی بود که از بچگی تو سرمون کردن ..... بعضی وقتا زندگی یه جایی می ایسته ..... حتی به جای حرکت رو به جلو به عقب میره ...... به خودت میای میبینی با موی سپید و با جسمی داغون عمرت رفت پی زندگی دروغی
ترسم این بود ک مویت بشود مال کسی... وین چ رازیست ز هر چیز بترسی ب سرت می آید؟
درد عشقی کشیده ام که مپرس / زهر هجری چشیده ام که مپرس
اینکه یه روز خوب قرار برسه دروغی بود که از بچگی تو سرمون کردن ..... بعضی وقتا زندگی یه جایی می ایسته ..... حتی به جای حرکت رو به جلو به عقب میره ...... به خودت میای میبینی با موی سپید و با جسمی داغون عمرت رفت پی زندگی دروغی
نه ک از بوسه معشوق بترسم هرگز... از گناهی ک پشیمان نکند میترسم..
من که باشم که بر آن خاطره عاطر گذرم
لطفها میکنی ای خاک درت تاج سرم
اینکه یه روز خوب قرار برسه دروغی بود که از بچگی تو سرمون کردن ..... بعضی وقتا زندگی یه جایی می ایسته ..... حتی به جای حرکت رو به جلو به عقب میره ...... به خودت میای میبینی با موی سپید و با جسمی داغون عمرت رفت پی زندگی دروغی
اینکه یه روز خوب قرار برسه دروغی بود که از بچگی تو سرمون کردن ..... بعضی وقتا زندگی یه جایی می ایسته ..... حتی به جای حرکت رو به جلو به عقب میره ...... به خودت میای میبینی با موی سپید و با جسمی داغون عمرت رفت پی زندگی دروغی