ببین احترام جای خودش .احترام خودت هم جای خودش ..ببین مثلا الان من با خانواده شوهرم هیچ مشکلی ندارم خیلی صمیمیم ..احترامم به جای خودش ولی قرار باشه کوچکترین دخالتی حس کنم خیلی رک میگم ..دیگه مادرشوخرم و پدرشوهرم میدونن اخلاق منو عادت کردن ولی چون جاری بزرگم هرچی بگن قبول میکنه اگه اون جواب بده محکومش میکنن ..ولی چون من از اول نترس و جسور بودم منو همینجوری دوستم دارن و حنی همیشه میگن تو حیلی بلایی خودت میتونی رو پاهای خودت وایسی .ولی جاریت خیلی دل نازکه خیلی خجالتیه..
ببین همیشه برعکی اونی که همیشه پیروی میکنه رو دوست ندارن براشون عادی میشه ولی اونی که زبون داره رو بیشتر دوست دارن ..دنیا اینطوری شده...
ببین دقت کن مردهایی که زن زلیل هستن خوشبختن یا مردهایی که زن دوستن .؟
معلومه اونی که زن دوست ..زن زلیله رو همیشه خرد میکنن
زنی که همیشه فرمان بردار شوهرشه قدرش میفهمن یا زنی که شوهرش دوست داره ولی پای حرفشم وایمیسته ؟ بنظرت کدوم زن خوشبخت تره ...همیشه سکوت و احترام زیاد برای ادما عادی میشه ...من تا یه سال پیش خیلی سکوت میکردم در مقابل دوستامو فامیلا و هیچکس قدرمو نمیفهمید ولی یه سال عوض شدم ..همه بهم توجه میکنن ...منم تا میتونم سرد میشم دیگه
ولی شانس اوردم ۱۲ ساله با خانواده شوهرم اصلا اخلاق اینطوری نداشتم همیشه حاضر جواب بودم ...الان رابطم اونقد باهاشون خوبه که حتی با خانوادمم چنین رابطه دوستانه ای ندارم .اونقدر بهم محبت میونن منم محبت میکننم ولی زندگیم فقط مال خودمه و تصمیم گیرنده همیشه منم ...
حتی تو تربیت بچه هامم هیچ کس نتونس بهم دخالتی کنه و الان خیلی راضین از بچه های من .ولی چون جاریم در مورد تربیت بچه ها به بقیه اجازه میداد الان بچه هاش ترسو و پنهان کارن ...الان خودشونم بهم میگن افرین که به حرف هیچ کس گوش نمیدی و خودت همه چیو اداره میکنی ...مثلا اگه از اونا بود بچه هام نه اتاق جدا داشتن نه دسشویی بلد بودن خودشونو بشورن نه حمام میکردن ...چون خیلی رو بچه و نوه حساسن ...ولی من حتی نزاشتم شوهرمم دخالت کنه بچه هام از همون نوزادی مستقل یاددادم ..الان بچه هام میرن طبقه بالا بدون من تو تاریکی میخوابن ...
بخدا الان اگه فرمانبرداری میکردم بچه هام مثل بچه های جاریم ترسو و بدون اعتماد بنفس بود ..
البته نمیدونم دقیقا مشکل شما چیه .خواستم بگم شاید به دردتون بخوره