سلام..میشه کمکم کنید..من هنوز توشوک از دست دادن مهم تریم فرد زندگیمم...دوماه گذشته ولی من هنوز ب اون باور نرسیدم یعنی نخاسم ک برسم من سنگ قبرو دیدم عکس و دیدم اسم و دیدم ولی میگم همه اینا خوابه یا فیلمه این باور تو وجودم رفته...میگن اول باید باورکنی تاخوب شی ولی نمیتونم اولا گریه میکردم ک مرده الان حس میکنم قهره یوقتاییم میگم چ آدمی هست پس کی میاد آشتی باهمین باورم اشکام کم شد..خیلی وقتاباخیلیاخاسم حرف بزنم ولی ازهفتم ب بعد دورم خالیه خالی شد..همه ادمازندگیمو بلاک کردم م دوستی ن اشنایی...من دلم نمیخاد دیوونه شم ولی حس میکنم دارم میشم قرار بود اونروز لعنتی صبح زودبیاد دنبالم من هنوز صبحا گوشم تیزه ک اگه صدا بوق اومد بپرم بیرون..نمیدونم واقعابریدم راه حل میخام لطفا
عزیز دلم منم مثل تو بودم پدرم رو تازه از دست دادم و با تمام وجودم میهممت دو تا راه داره ...
بعد رفتنش تو دوماه دوازده کیلو کم کردم یعنی الان شدم استخون واس خودم جا سواله مگه میشه دوازده کیلو...وقتایی عصبی میشم یا بغضم میکنم نمیخام کسی بفهمه تندتندصلوات میدم...یوقتایی ک خیرات میدم یهو دلم آروم میشه بعد ی حس خوشحالی دارم دلیلشونمیدونم چیه...چندروز قبل مرگش ی آیتالکرسی بهم داده بود رو اون حساب براش میخونم حس میکنم دادن اون سوره ی دلیلی داشت چون میدونستم من اونو حفظم..هروقت میخونم حس میکنم داره میخندم..البته ب هیچکس اینارو نمیگم چون تا هرجا لب باز کردم از دردم بگم یاکسی نبود یا اگه بود حوصله نداشت یاتهش خندید ک دیوونه ای..ولی الان ک خوندم دیدم شمام مث منی فهمیدم من دیوونه نیسم من فقط دارم باهاش زندگی میکنم چون هیچکسوندارم کاش یکی مث شماها واقعا جز اطرافیانم بوداونووقع همچین بهترمیشد..وفایی مجازی داره رفیقای آدم ندارن مرسی بابت همه حرفات
بعد رفتنش تو دوماه دوازده کیلو کم کردم یعنی الان شدم استخون واس خودم جا سواله مگه میشه دوازده کیلو.. ...
به خدا من بهتر از خودت می فهمم چی داری میگی . الان آرزومه فقط یه شب بخوابم . اما مگه خوابم می بره؟ زندگی ندارم ولی فقط و فقط و فقط خودتو تقویت کن. نصف شب تپش قلب گرفتم زنگ زدم اورژانس ساعت ۴صبح بیمارستان بودم می گفتن فشار عصبیه دردی گرفتم درمان نداشت همش از غذا نخوردن بود اینکه می گم بخورم از دلخوشی نیس منم مثل توام اما اگه نخوری باور کن می کشی به بیمارستان نه از نظر جسمی ها نه از نظر روانی به خدا پارک می رفتم باغ می رفتم همش احساس می کردم همه جا کوچیکه نفسم داره بند میاد ... همش از کمبود غذا و ویتامین بود . تو رو خدا بخور راضیم ۴روز گریه کنم اما یک ساعت اون روزا رو نکشم .فقط دعا بخون جدیدا دعا می خونم حتی می تونم بگم بابامو حسش می کنم . باور کن . ببین بزار یه چیزی بهت بگم. هر چی بیشتر دعا بخونی براش روحش آزادتر میشه بیشتر بهش اجازه می دن بیاد پیشت . یعنی من خودم از وقتی صلوات و قرآن هام بیشتر شده هم آروم شدم خیلی و هم حتی حسش می کنم . این دو تا رو انجام بده بهتر میشی ولی بازم میگم فقط و فقط و فقط غذا بخور .شماره ام رو تو خصوصی بهت میدم بهم زنگ بزن
[QUOTE=162343749]عزیزم خیلی ناراحت شدم شدی عین ٥سال پیش من برو پیش مشاور کمکت میکنه اینجوری نمون ازب ...
خدا ب دلت صبربده انشاءالله خوب میشه حالت🙏
زیباترینم 💙روزی تورا در درونم حس خواهم کرد حس گرمی تو تمام رگ های مرا پرمیکند گویا دوباره عاشق خواهم شد کوچولوی من ..دنیای من.. تو وصل میشوی ب بهشت ومن وصل میشوم ب تو .. و بهشت اینگونه کشیده میشود ب زیرپاهای من ..
عزیزم خیلی ناراحت شدم تاپیکتو خوندم.انشالله خدابهت صبروارامش بده به حق این شب عزیز. سعی کن خودتو سرگرم کنی و انقدر راحع به مرگ و دلایل مردن و چیزایی ک اتفاق افتاده مرور نکنی توذهنت. خیلی سخته اما تومیتونی ازپسش بربیای ... خودتو دریاب. اگه کسی نیست دستتو بگیره خودت به خودت کمک کن. حتما پیش یه مشاورخوب روگپپپ
اگه چشمت افتادبه امضام،یه صلوات واسه سلامتی نی نی توراهیم ، پدرومادرم ،خودم و شوهرم بفرست،،ان شالله همین کار خوبت یه گره اززندگیت بازکنه مهربونم❤
منم دوتا از عزیزامو تو ی تصادف دو ماهه از دست دادم و ب معنای واقعی زندگی برام رنگی نداره.عصبی شدم افسرده شدم.خاطراتشون دیوونم کرده.خیلی سخته با پوست و استخونم دردتو میفهمم.خدا بهمون صبر بده
مامان یه خاطره از جوونیات واسم تعریف میکنی؟👧👧کل جوونیامو زل زدم به گوشی👩🦳👩🦱👩🦳👵
بله متاسفانه ماهم از مرگ محمدرضای عزیز که ۵ شهریور سال گذشته رفت و همه ی مارو توی شوک برد هنوز داغدا ...
عشق منم پارسال تابستون رفت هنوز یکسال نشده سال ۹۹بدترین بود چ کسایی ک اسیرخاک نشدن...خدابهتون صبربده گرچه میدونم امثال ماها فقط مرده های متحرکیم صبرکجا بود
منم دوتا از عزیزامو تو ی تصادف دو ماهه از دست دادم و ب معنای واقعی زندگی برام رنگی نداره.عصبی ...
خیلی وحشتناکه چرا این روزا نمیگذره چرا هرچی فکر میکنیم برای پیداکردنشون ب بن بست میخوریم چرا همچین راه حل داره جز مرگ...چقد بده شب و روز خاطره همجا هرلحظه...من یکی از دست دادم نابود شدم شما دوتا خدابهت صبر بده غم نبینی...وقتی یکی درحقم دعا میکنه میگم توروخدا بگو غم آخرت باشه ن اینکه غم نبینم برای اینکه غم آخر یعنی نفر بعدی میشم خودم...امیدوارم خدا صبری بهت بده ک بتونی با دردا بسازی ن اینکه عادت کنی
خیلی وحشتناکه چرا این روزا نمیگذره چرا هرچی فکر میکنیم برای پیداکردنشون ب بن بست میخوریم چرا همچین ...
من خاله و پسرخاله مو از دست دادم.خاله م ۳۸ سال و پسرش فقط ۹سالش بود.بعد اون شب ک خبرمرگشون رو شتیدم ب اندازه بیست سال پیرشدم روحم جسمم فرسوده شده.مطمئن باش اونا حالشون از ما بهتره.مرگ نعمته.خوشبحال خاله م ک با پسرش عزیزش رفت اون دنیا..من فقط بخاطر دخترم دل نمیتونم بکنم وگرنه زندگی همش زجره عذابه..هیچکسو نمیبینی این روزا ک از زندگی راضی باشه.زندگی اجباره...ولی مرگ پایان همه تلخی هاس و سختیاس .ان شاالله ک روح عزیز از دست رفتت شاد باشه و خدا بیشتر بهت صبر بده.دعا و نماز ارومت میکنه
مامان یه خاطره از جوونیات واسم تعریف میکنی؟👧👧کل جوونیامو زل زدم به گوشی👩🦳👩🦱👩🦳👵