دیگه خسته شدم دو تا بچه دارم از صبح که چشم باز میکنم شروع میکنه تا شب یه روز قربون صدقه میره یه روز حرف زشت میزنه اگه صدام کنه چند ثانیه جواب ندم مثلا دستم بند باشه شروع میکنه همیشه دنبال یه چیزی میگرده خونمون یه آپارتمان کوچیک هست همه چیز مرتب و سر جاش هست دراز میکشه تو پذیرایی میگه موبایلم رو بده اینو بده اینو بیار اگه جواب ندم یا طول بکشه شروع میشه مثلا دارم ظرف میشورم چند دفعه دستمو باید بشورم بیام ببینم چکار داره خسته شدم خیلی فکر میکنم پنجاه سالمه مثلا میگه بیا ابروهامو قیچی کن یا کمرمو بمال احساس میکنم بی ارزش شدم وقتی میره حمام همش صدا میکنه خستم کرده
اهان خب بعضی مردا اُردشون زیاده احتمالا یا مادرش بد تربیتش کرده و تنبله یا شما از اول عادتش دادی .وگرنه اگه میدید ۴بار بگی کار دارم پا میشد خودش کارشو میکرد بد دهنیشم واسه بی فرهنگی خونوادشه ک عادت شده واسش
وقتایی که قربون صدقه میره بهش بگو اینارو یا اینکه چند روز خودتو بزن به مریضی تا قدرتو بدونه
میگم قبول نمیکنه انگار با دو نفر زندگی میکنم یه لحظه شاد یه لحظه ناراحت یه وقتایی میگم چقدر شوهر خوبی دارم کلا یادم میره بدیاش رو به یه روز نمیکشه مرگمو میخام از خدا هر بار میره کادو میخره حالم به هم میخوره از معذرت خواهی هاش