همسرم مثل همیشه الان جو گرفته پشیمان و میره برا ترک بعد مدتی دوباره شروع میکنه پسرم هم بخدا همه جور پاش وایستادم میگم بیا پیش قول میدم نذارم بهت بد بگذره همه چی برات فراهم میکنم هر وقت دلت خواست برو پدرتو ببین ... الان پسر و پدر خونه پدر شوهرم میمونن .. به هیچی راضی نمیشه . خودم امنیت جسمی و روحی ندارم اخه شما بگید شاید زبونش نمیفهمم چطور قانع اش بکنم ؟ میگم هرکاری بگی میکنم . میگه فقط برگرد . اخه کدوم خرابشده برگردم پام لب گور هست نمیتونم تحمل کنم نمیتونم هر ثانیه با هزاران اضطراب و نیش و کنایه خانوادش کنار بیام بخدا سخته . جدا شدم فقط شده یه لحظه آروم بشم . مشکلاتم پسرم ده برابر کرده و دیگه بریدم خودم تعادلم از دست دادم