سلام . راستش از ، زندگی خوشی و خیری ندیدم در به در دنبال یکی میگردم حداقل درد ودل کنم کاش معجزه خدا حقیقت داشت یبار کمکم میکرد.
۱۵ سال ازدواج کردم بخاطر فقر و بدبختی های خونه پدرم از چاه به چاله افتادم . ثمره زندگیم یه پسر ۱۳ ساله دارم همسرم معتاد به ترامادول بود به دنبالش بیماری تشنج و هرزگی خانوادش اذیتم کرد انقدر که خودکشی کردم نمردم بعد با هزار بدبختی مجبور شدم طلاق بگیرم اما پسرم بهم ندادن الان ۲ ماه جدا زندگی میکنم و این اواخر پسرم خیلی اذیتم میکنه همش بهم فحش و نفرین میکنه بدتر از همه تهدید میکنه اگه برنگردم خودکشی میکنه دیگه شب و روز ندارم خسته ام و کلافه . کاش میمردم و راحت میشدم . من طاقت ادامه زندگی دوباره تو اون جهنم خونه ندارم خدایا چیکار کنم ؟ پسرم راضی نمیشه با من زندگی بکنه چه خاکی سرم بریزم نمیدونم .مردن خیلی بهتر از این دنیای جهنم که توش داریم میسوزیم ...