خلاصه یه ربع بعد بهش گفتم من جیش دارم میرم دستشویی تو هم میای؟ گفت آره و با من اومد و من هم جوری که بدنم پیدا نباشه و فقط جیش منو ببینه، پیشش جیش کردم و گفتم ببین مامان اینجا جیش میکنه... ولی بازم جیش نکرد و بازم اومدیم بیرون.
خلاصه از ساعت 10 صبح تا 1ظهر هر 30 دقیقه یه بار بردمش سرویس به بهانه برچسب زدن؛ تا بالاخره یه بار سرپا جیش کرد. منم کلی تشویقش کردم و شعر خوندم و براش پاستیل دادم.یه ساعت بعدش هم گفت جیش که نگو پی پی داره که با ترس و لرز یه ذره کرد.(البته هنوزم تو پی پی خوب راه نیوفتاده)خلاصه یه ربع بعد بهش گفتم من جیش دارم میرم دستشویی تو هم میای؟ گفت آره و با من اومد و من هم جوری که بدنم پیدا نباشه و فقط جیش منو ببینه، پیشش جیش کردم و گفتم ببین مامان اینجا جیش میکنه... ولی بازم جیش نکرد و بازم اومدیم بیرون.
خلاصه از ساعت 10 صبح تا 1ظهر هر 30 دقیقه یه بار بردمش سرویس به بهانه برچسب زدن؛ تا بالاخره یه بار سرپا جیش کرد. منم کلی تشویقش کردم و شعر خوندم و براش پاستیل دادم.یه ساعت بعدش هم گفت جیش که نگو پی پی داره که با ترس و لرز یه ذره کرد.(البته هنوزم تو پی پی خوب راه نیوفتاده)