پدر من یه باغ انگور داره گه کشمش کردیم دیروز جمع کردیم کشمش هامونو پنج کیلو هم بابام داد به من بدم به مادرشوهرم ،امروز از ساعت هفت پل شدم تمیزشون کردم ظهر رفتم بالا بدم از در که وارد شدم خواهر شوهرم دراز کش نه سلام داذ بهم دخترمم سلام ذاذ سرشو تکون داد بعد من کشمش هارو دادم خواهر شوهرم برگشت گفت اینا رو با گردو میخورن اینجوری چطور بخوریم گردوشم بیار مادرشوهرمم گفت پری گردو کو پس گفتم که گردو نداریم فقط کشمش داریم چندروز پیش فقط دوکیلو برا دخترم گردو خریدیم ایناهم دیدن گفت اونروز خریدین ،منم هیچی الکی گفتم الان غذام میسوزه اومدم خونه،ار این ناراحتم حتی یه تشکر نکردن وانتظار دارن اون دوکیلو گردو رو بدیم به اونا شما باشید میدید مگه ؟والاه هنوز نتونستیم پولشو بدیم این ماه میدیم نمیدونم به شوهرم بگم یانه
یه بیداری دقیقا عین یه کابوس،مثل گشتن تو تاریکی و بی فانوس،میچرخم تو حباب انتظار تو،مثل ماهی و تنگ و وهم اقیانوس....زندگیم سوخت ...جسد آرزوهام مونده روی دستم...خوشبحالت زندگی کردی💔ولی من نه نتونستم😔
ما باغ گردو داریم و کندو عسلم داریم همیشه هم گردو هم عسل به مادر شوهرم میدادم اصلا تشکر بلد نبودند جبرانم بلد نبودن الان 4 ساله کوفتم بهشون نمیدم ول کن بابا حوصله داری
چرا عاشـ^^ـق #خدا نباشم؟!وقتے که به من گفت تو ریحانه ی خلقت منے❤️برای سلامتی خانوادم و خانوادت یک صلوات میفرستی؟؟🙂👨👩👦ممنون🥀با نظرم مخالفی ریپلای نکن اعصاب بحث کردن با 🐑هارو ندارم ،تیکر تولد۱سالگی پسرم