۱۸ سال داشتم.دوست داشتم ادامه تحصیل بدم .همون سال مهندسی برق قبول شدم شوهرم نزاش برم.
اون دیپلم بود واز لحاظ فرهنگی باهم اختلاف داشتیم.
کلا آرمانگرابودم .
من مذهبی بودم ولی اونا زیاد نه.
تقریبا یکسال اول برام سخت بود.تا اینکه بچه دار شدیم بعدازسه سال هم شوهرم گذاشت دانشگاه برم اینبار مهندسی کامپیوتر قبول شدم.
بعدازاون دیگه خداروشکر همه چی خوب بود.
والان با این دورو زمونه خداروشکر می کنم که تحصیلات شوهرم کمترازمنه.وزیاد با تکنولوژی جورنیست.😁