من با این جاریم از اول ک ازدواج کردم مشکل دارم چن دفعه شوهرمو بوسید بعدش باهم سر این جریان دعوامون شد رفتیم چن وقت پیش من و شوهرم شهرستان ک ب پدر شوهر مادر شوهرم سر بزنیم جاریامم همشون اومد چون تعداد زیاد بود طنا تو ی اتاق موندیم مردا ی اتاق لباس هامونم تو اتاق زن ها بود این جاریم انقدر کثیفه ک حد نداره مایبیبی بچشو میزاش رو لباسای من ی روز رفتم اتاق دیدم داره شکلات میخوره شب دیدم کل پوست شکلاتا رو ک ی عااالمه بود ریخته تو کوله من هسته خرما رو ریخته تو کولم هیچی نگفتم فقط نگه داشتمتو گولم خالی نکردم دیشب رفتم از ساکم لباس بردارم دیدم کل لباسام ی چیزی ریخته روشون دیدم مداد ابرو و رژشو تراش کرده ریخته تو ساک من کل لباسام رژی شد تو روستاام امکاناتی نبود بشورم باهم دعوامون شد منم ساکشو برداشتم انداختم از اتاق بیرون صبحماول وقت برگشتم شهرمون