سلام بچه ها خواهر شوهر بزرگم خیلی متلک میگه همش اعصابمو خرد میکنم البته ننشم همینجوریه زبوناشون تلخه خیلی یه یک هفته ای بود بالا نرفتم چونکه خوشم نمیاد اعصابمو خرد میکنم حالا دیروز مجبور شدم برم شوهرم کف بیا نشستیم دیروز شوهرم خواهرش اینارو برده بود حرم بعد میگف حسن داداشم خیلی خوبه کاش دامادش نمیکردیم دیرتر دامادمیشد حیف داداشم کاش هیچوقت زن نمیگرف بعد منم گفتم خیلیم خوشبخته الان بعد باز تنش گف ما نمیگیم بدبخته کاش دیرتر داماد میشد اینجور پسرا خیلی خوبن دیرتر داماد بشن نکه شوهر من همش بهشون خدمت رسانی میکنه هرجا میخان برن حسن هرکار میخان بکنم حسن بخدا انگار اژانسه این خیلی خواهر و مادرش و میخواد حالا خوبه زن وزندگیم که داره بازم حرف روی حرفشون نمیزنه که اینا اینجوی میگن   و خسته شدم بخدا شده کلفت خونوادش فقط خودشم هیچی نمیگه چجوری جوابشونو بدم بنظرتون