چند روز،پیش زنگ زد میام شیراز دنبالش...منم چون میخواست بیاد خونه من روم نشد بگم نیا... مادربزرگم هم آلزایمر داره ولی اصلا دوست نداشت بره...خودمم قلبم از،غصه دوری مامان بزرگم تیر میکشید خیلی سختم بود خلاصه اومد و با ماشین طفلی رو برد...تو این شرایط کرونا...