2777
2789
عنوان

خودم و بدبخت کردم بخاطر دعوا با عمه‌م...

| مشاهده متن کامل بحث + 457 بازدید | 28 پست

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

دیگه تلفنم نمیتونم بزنم به مادربزرگم قول داده بودم هر روز زنگ میزنم ولی حالا عمه‌م باهام قهره...چیکار کنم

نخستین‌بار که عشق به سراغم آمد ادعای مالکیت جهان را کردم و همه‌چیز و همه‌کس را متعلق به خود دانستم. امروز که تهی از خودخواهی‌ها و تصاحب‌ها، نگاهی عاشقانه به زندگی دارم، از هرچه هست تنها مالک تنهایی خویشم و فروتنانه غیاب حضورم را اعلام می‌کنم.این است نظام عشق؛ هیچ‌ بودن...
جهنم بره گم شه

خب من دیگه تلفن نمیتونم بزنم یا تصویری با واتساپ مادربزرگم و ببینم...😭

نخستین‌بار که عشق به سراغم آمد ادعای مالکیت جهان را کردم و همه‌چیز و همه‌کس را متعلق به خود دانستم. امروز که تهی از خودخواهی‌ها و تصاحب‌ها، نگاهی عاشقانه به زندگی دارم، از هرچه هست تنها مالک تنهایی خویشم و فروتنانه غیاب حضورم را اعلام می‌کنم.این است نظام عشق؛ هیچ‌ بودن...
خب من دیگه تلفن نمیتونم بزنم یا تصویری با واتساپ مادربزرگم و ببینم...😭

زنگ بزن بگو گوشی بدهن به مامان بزرگت

 چیزی رو که دشمنت نباید بدونه رو به دوستتم نگو  ••Some people just pretend to be sillyبعضیا سادگیشونم از سیاستشونه :))          گروه ۲(آبی) وزن فعلی ۶۶.وزن هدف ۶۰
زنگ بزن بگو گوشی بدهن به مامان بزرگت

خب قهرن لعنتیا... عادت داره تصویری بهش زنگ بزنم... باید اونا براش گوشی و بگیرن

نخستین‌بار که عشق به سراغم آمد ادعای مالکیت جهان را کردم و همه‌چیز و همه‌کس را متعلق به خود دانستم. امروز که تهی از خودخواهی‌ها و تصاحب‌ها، نگاهی عاشقانه به زندگی دارم، از هرچه هست تنها مالک تنهایی خویشم و فروتنانه غیاب حضورم را اعلام می‌کنم.این است نظام عشق؛ هیچ‌ بودن...
خوب زنگ بزن اشتی کن بگو منظوری نمیخواستی ناراحت بشن و اینا. بعد هم این حجم از وابستگی به مادربزر ...

مادربزرگم من و خودش بزرگ کرده آخه...مادر و پدر نداشتم...واسه همین عاشقشم خیلی هم ناز و آرومه...نمی‌دونی چه دل خونی دارم... واقعا هم منظوری نداشتم آخه این بیماری خیلی به سالمندا آسیب میزنه ممکنه با بی‌ملاحظگی به کشتن بدنش...باور کن برام مث بچه‌ام می‌مونه...حس می‌کنم مادرشم ...خیلی گریه کردم نابودم

نخستین‌بار که عشق به سراغم آمد ادعای مالکیت جهان را کردم و همه‌چیز و همه‌کس را متعلق به خود دانستم. امروز که تهی از خودخواهی‌ها و تصاحب‌ها، نگاهی عاشقانه به زندگی دارم، از هرچه هست تنها مالک تنهایی خویشم و فروتنانه غیاب حضورم را اعلام می‌کنم.این است نظام عشق؛ هیچ‌ بودن...
مجبوری زنگ بزنی معذرت خواهی کنی و از دلشون دربیاری دیگه

آخه اگه بزنم انگار از حرفم برگشتم ... من واسه سلامت مادربزرگم گفتم رعایت کنین...عذرخواهی کنم انگار حرفام الکی بوده

...

نخستین‌بار که عشق به سراغم آمد ادعای مالکیت جهان را کردم و همه‌چیز و همه‌کس را متعلق به خود دانستم. امروز که تهی از خودخواهی‌ها و تصاحب‌ها، نگاهی عاشقانه به زندگی دارم، از هرچه هست تنها مالک تنهایی خویشم و فروتنانه غیاب حضورم را اعلام می‌کنم.این است نظام عشق؛ هیچ‌ بودن...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز