سلام بچه ها شوهرم سر یه موضوع که اصلا ارزش عنوان نداره بهش برخورد من اول متوجه نشدم بعد دیدم سر سنگین شد بعد فهمیدم بهش برخورده رفتم بهش توضیح بدم گفت حرف نزن و اینا گفتم بذار تو خودش باشه دیدم بدتر داره میشه اوضاع براش یه نامه خیلی مودبانه نوشتم بهش گفتم فکرت اشتباهه زنگ زد هرچی از دهنش دراومد بهم گفت منم خونه مامانم بودم نمیخواستم اونا بفهمن شب قرار بود بیاد دنبالم گفت بمون همونجا اصلا نمیخواستم مامان بابام ناراحت کنم ولی از بس بهم فشار اومد گریه ام بند نمیومد خیلی دلم شکست چون واقعا ترسیدم ازش خیلی عصبانی بود و تاکید میکرد نیا چون من خونه نیستم میدونه آبرو دارم جلو اونا حالا امروز از صبح بهم زنگ نزده امشب اگه نیاد چیکار کنم؟ اگه بیاد چی چی بگم بهش بخدا هم میترسم ازش هم اینقدر بهم حرف بد زد که اصلا بهش فکر میکنم گریه ام میگیره😔