با نامه سزارین رفتم، مامای عقده ای گیر داد ان اس تی داره انقباض نشون میده باید بمونی اگه نتونستی طبیعی میبریم سزارین! بیمارستانم خصوصی خیر سرشون...بعدم مجبوری مثل وحشیا معاینه کرد جونم بالا اومد
یعنی اونجا فهمیدم که دکترم معاینه کرد هیییچی نفهمیدم!
۱۱صبح تا ۸ شب موندم بعد دکترم داشت میرفت نگفته بودن بهش منم هستم! بعد مامانم تو راهرو میبینه یادش میفته....
اومد کلی باهاشون دعوا کرد ، اونام میگفتن بهش برو خونتون نتونست طبیعی زنگ میزنیم بیای!!!!
یه داد زد سرشون سواد ندارید؟ نمیبینید نوشته گلدن بیبی؟ اصلا میدونید رتروورس یعنی چی؟
من تو اتاق صداشونو میشنیدم دلم خنک میشد هی😅
رو ویلچر میرفتیم اتاق عمل اینطوری نگام میکردن😒
خلاصه بی حسی زدن هیچ اثر نداشت، بیهوشم کردن! تو ریکاوری یه لحظه چشامو باز کردم پرستار گفت واستا واستا نخواب ببینش....
آورد جلو صورتم یه پفوی لپوی نرمالو 😍 از کپلی و ورم یه چشمش به زور باز شده بود🤩
روز بعد هم حالم خیلی بد بود ، بلند میشدم نفسم قطع میشد 🥵 هی میومدن باد میزدن و سرم زدن دوباره...
اون مامای عوضی باز اومد وسط همون حال گفت سزارین خیلی خوب بود نه؟
نفرین خوب نیس....ولی به زمین گرم بخوره الهی الهی سر خودش بیاد بفهمه استرس دادن و اذیت کردن یه مادر بهترین روز زندگیش زهر میکنه یعنی چی!