من تازه پدرم فوت شده بود
شب خونه مادرم بودیم همه تو سالن خواب بودن منم دراز کشیده بودم خیلی حال بدی داشتم ب پدرم فکر میکردم یهو اومدم پهلو ب پهلو شم دیدم ی چیزی شبیه قاصدک ولی خیلی بزرگتر به رنگ مشکی بالا سرم معلقع یع نخ مشکی بلندهم بهش وصل بود
داشت حرکت میکرد بالاسرم ولی انگار ک متوجه شده باشه دارم بهش نگاه میکنم با سرعت دور شد و نزدیک سقف محو شد
تا الان ب هیشکسییی نگفتم ی بار اینجا تو ی تاپیکی گفتم ک اسی قفلش کرد نشد کامنت بخونم
علت تاپیک زدنم اینه بدونم کسی تجربه مشابه داشته؟اصن اون چی بود
از نزدیکاهم ب کسی نگفتم شب ک خشکم زد حتی تکون نمیتونستم بخورم صبحم نگفتم ک خواهرکوچیکم نترسه اون روزا حالش بد بود