سلام خانوما
من ی مدتیه حس بدی دارم. از شوهرم بدم میاد. اصلا دوست ندارم ببینمش
نمیدونم چمه
البته ی دلیلش وابستگی و توجه زیاد به خانوادشه
که باعث میشه از من غافل بشه.
خسته ام
کسی هس تو شرایط من باشه؟
من من🙋♀️🙋♀️😐
باهاش قهرم
من خیلی دوسش دارم ولی میخوام یکم عادی بشه واسم..
منم از چشمم افتاده از وقتی میفهمم چقد ب خانوادش وابستست سعی میکنه من نفهمم ولی خب بی اراده رو ادم تاثیر میذاره ، من سعی کردم بخاطر هر چیزی ارامش شخصیمو بهم نزنم
دهن بینه و فقط به حرف خاهرشو پدرشو مادرش گوش میده جوریکه اگه پدرش بگه زنتو طلاق بده واقعن این کارو میکنه یه هفتس قهریم خودشم مقصر بوده گوشیشو خاموش کرده نه پیام میده نه زنگ میزنه ببینه مردم یا زنده میدونم خانوادش یادش میدن همه اینارو خدا از سرشون نگذره ایشالا تک دخترشون تاوان کاراشونو پس بده که خون ی دختر۱۸ساله رو تو شیشه میکنن بی همه چیزا
لعنت به خانواده های شوهری که گند زدن به زندگیمون
شوهر من میگه یا با مامانم آشتی میکنی یا دیگه کاری به کارت ندارم مادر شوهرم دیوونم میکنه تحقیر میکنه به خودم و خونوادم دری وری میگه
شوهر منم خیلی ایرادا داره ولی هرچی فکر کردم میخام ب زندگیم ادامه بدم خانوادم پشتم نبودن برا طلاق تصمیم گرفتم منم مثل خودش فقط بفکر خودم باشم کمرنگش کردم تو زندگیم خودمو مشغول کارای خودم میکنم یکم سختم بود بعد انتظاراتی ک برا زندگی مشترک داشتم ولی خب یه چن هفته ای هست حس ارامش بهتری دارم ، واقعا جسمی و روحی خیلی کم اورده بودم الان کم کم دارم بهتر میشم معدم و قلبم عصبی شده در مرز سکته رفتم از اونوقت تصمیم گرفتم برا خودم ب تنهایی زندگی کنم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
