بمنم هزاربارمثال میزد،میگم من میگفتم گوش نمیکردبایکی رفتوامدکردیم ک زنش گواهینامه داشت بعدشوهرش همش میگفت من خیالم راحت شدراحت شدم فلانواینا بعداین کم کم رام شد شماهرچقدرپافشاری بکنی بدتره،بعدش بنظرم کاره شوهرت بایدیجورباشه ک ماشین احتیاج نداشته باشه وگرن بگیری بذاری توکیفت ک چی بشه؟ماسرویس داشتیم بعدهمینم ی بهانه ای شد ک میگفت من دست تنهام وقتی نیستم کی ببره،واقعا خداروشکر میکنم چون من یکی ازارزوهام بود
واییی توچقدر مثله منی شوهره منم دقیقا اینجوری بودبخدا ۳،۴سال زندگی نداشتم الانم نمیگم خوب شده ولی یذره بهترشده خداروشکر،بمروربایدحل بشه وقتی ببینه همیشه نمیتونه تورو ببره بیاره اخر خسته میشه،چندساله ازدواج کردی؟
یچیزبذاربهت بگم عمق فاجعه زندگیموبفهمی قبلناک تازه ازدواج کرده بودم نمیذاشت تنهایی برم نون بگیرم چ برسه ب ارایشگاه وقتی ارایشگاه میخواستم برم منومیرسوند بعد میگفت داخل وایسا تامن بیام بیرون نیا تااین حدبدبود دیگه داخل ارایشگاه همومنوشناخته بودن😔☹
