امروز رفتم عکس رنگی تنهای تنها از خودم بدم اومد خیلی درد داشتم خیلی بد بود من تاحالا درد نکشیده بودم منو چه به این دردا درست نیم ساعت پدرم در اوردن نه درد پریودی کشیدم نه درد دندون نه شکم درد فقط گاهی سر درد میکشم اونم کم بخاطر اون انقدر بی تاب بودم سرد سردم بود مردم زنده شدم هی گفتم ولم کنید نمی خوام ولم نمیگردن آخه من اینو نمی تحمل کنم می تونم درد زایمان تحمل کنم بعدش منو فرستادن سنو واژینال مردم بودش اینکه خون ریزی کرده بودم اون سنو کرد اون دید خونوو از خودم بدم اومد رو دستگاه مونده بود