یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
سعی میکنم از وسایل یک بار مصرف استفاده نکنم ،خصوصا سفره ی یک بار مصرف که اصلا ضروری نیست .همیشه لیوان همراهم دارم .تا بتونم اب معدنی نمیخرم .فروشگاه که میرم کیسه همراهم دارم وپلاستیک نمیگیرم.تابتونم زباله تولید نمیکنم.زباله های خشک وتر رو جدا میکنم وزباله های خشک رو تحویل کانکسای شهرداری میدم .شاید بگید برای چی اینهمه به خودت سختی میدی وقتی هیچ کس رعایت نمیکنه ؟ خودمم گاهی به این فکر کردم گاهی به سختی میفتم ،راحتیم کمترمیشه اما دیگه عادت کردمو ی حس خوب از این رعایت کردنام گرفتم .همه ی این کارارو میکنم برای برادرزاده هام که وقتی بزرگ شدن اندکی از این طبیعت براشون باقی بمونه .برای بچه های خودم .برای بچه های شما که عاشقشون هستید.میخوام وقتی بزرگ شدن بگم من سهم خودمو انجام دادم وکوتاهی نکردم .
وقتی توی یه تاپیک پست میذارم و دلیل ومدرک از قرآن میارم و تومیگی خرافاته و قبول ندارم و....اونوقته که دیگه جوابتونمیدم؛چون کسی که خدارو قبول داره ولی قرآنو نه،احمقه ...و تو منطق من بحث کردن باآدم احمق،توهین به خودمه! حالا تو فکرکن من کم آوردم،اوکی.... اینجوری خوش باش😉
قطعا میرفتم پرستاری که الان اینقدر دنبال کار نباشم😐
دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی دست از کنار باغ کریم خان زند عبور میکرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه میخواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که میخواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃 امضامو هفتهای یکبار بروز میکنم🤗😍
اگه ١٨ سالم بود به جاي اينكه برم دانشگاه ميرفتم آرايشگر ميشدم يا اينكه به جاي اينكه مثل مدل الان خودم برم دانشگاه انقدر درس ميخواندم كه يه كار درست حسابي داسته باشم ، بازيگوشيمو كمتر ميكردم و بيشتر به فكر آيندم ميبودم
آخ که چقد خوبی و با شعوری ،داری مشورت میکنی که بهترین کارو انجام بدی آفرین بهت، بهترین کار همینه که مشورت کنیو بهترین راهو برا زندگیت انتخاب کنی وقت طلاست خیلی زود دیر میشود
دوستای گلم اسم کاربریم و هرچی زدم سایت قبول نکرد مجبورشدم نصفی از اسم خودم و نصفی از اسم پسرم رو بزارم سمیرا هستم مامان سبحان😊خوشحالم که هستین❤عزیزان به اینکه سوره واقعه چطوری میتونه روزی رو زیاد کنه کاری نداشته باشین شما فقط هر شب یه بار بخونینش💕حدیث داریم اگر کسی نماز شب بخونه و روز بگه من گرسنه ام شما باور نکنید 💖راستی عزیزانم لطفا درخواست دوستی ندین ممنون میشم🙏