2777
2789
عنوان

شوهرم دربست از صبح تاشب درخدمت مادرشوهرمها

| مشاهده متن کامل بحث + 392 بازدید | 46 پست
مرسی عزیزم دعا باشه پیدا میشه

اره

میم های نی نی سایتی اینجا میزارم😁 😎حافظ کل سوره( قل هو الله احد)..😎ساعت ۱۲ شب به بعد توی سایت پادزهر لازم میشین بس که سمه😌من وقتی میام نی نی سایت خودم میریزم پشما م میمونن   آخه یکی نیست بگه ماذا فاذا لاذا چاذا بلاذا

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

براچی خوبه

اگه دعایی باشه پیدا میشه

میم های نی نی سایتی اینجا میزارم😁 😎حافظ کل سوره( قل هو الله احد)..😎ساعت ۱۲ شب به بعد توی سایت پادزهر لازم میشین بس که سمه😌من وقتی میام نی نی سایت خودم میریزم پشما م میمونن   آخه یکی نیست بگه ماذا فاذا لاذا چاذا بلاذا
هی جیش کن توحموم با اب قاطی کن تو لگن کوچیک حموم ...جیشتو با اب گرم قاطی کن ببر بریز سرش 

جدی میگین اینارو؟؟؟،، 😐

زنی را می شناسم من*که در یک گوشه ی خانه،میان شستن و پختن؛درون آشپزخانه*که می گوید پشیمان است*چرا دل را به او بسته؛کجا او لایق آنست؟*و با خودزیر لب گوید:گریزانم از این خانه*ولی از خود چنین پرسد:چه کس موهای طفلم راپس از من می زند شانه؟!* زنی را می شناسم من که نای رفتنش رفته*قدم هایش همه خسته*دلش در زیر پاهایش*زند فریاد:دگر بسه

ببین منم ده ساله ازدواج کردم 

از اول شوهرم وابسته بود در حدی که مادر و خواهرش مدام برامون اختیار داری میکردن و تو شخصی ترین کارامون دخالت میکردن یعنی تا شش سال مسافرت نرفتم هروقت میخواستیم بریم مادرش یجوری پرش میکرد یا تو گوشش میخوند که نریم انگار ما اسیرشیم

الانم بعد ده سال همونه خیلی اذیتم کردن مادر و خواهرش حتی دیده بهم تهمت میزنن و دروغ میگن 

اما چنان پرش میکنن که انگار من کار بدی کردم

منم بعضی وقتا شک میکنم که نکنه چیز خورش کردن چون اصلا کاراش طبیعی نیست

چهارسال دوست شش سال ازدواج عالی بود ولی مدام تحت تاثیر حرف مادرش البته بیشتر شبیه دعا و جادو هست چون ...

بچه هم دارین؟اگه واقعا اذیتین باهاش بشین حدی صحبت کن و اینکه بگو دیگه صبرم تموم شده بگو یه لحظه فکر کن من اینطوری باشم چه حالی بهت دست میده بگو با تمام احترامی که به خانوادت قائلم اکه بس نکنی میرم 

اره شوهر من هروقت عوض شه بدون اینکه بفهمه میکنم از این رو به اون رو میشه

ینی چی جیش میکنین تو یه کاسه بعد میریزین رو سرش؟؟؟ 

زنی را می شناسم من*که در یک گوشه ی خانه،میان شستن و پختن؛درون آشپزخانه*که می گوید پشیمان است*چرا دل را به او بسته؛کجا او لایق آنست؟*و با خودزیر لب گوید:گریزانم از این خانه*ولی از خود چنین پرسد:چه کس موهای طفلم راپس از من می زند شانه؟!* زنی را می شناسم من که نای رفتنش رفته*قدم هایش همه خسته*دلش در زیر پاهایش*زند فریاد:دگر بسه
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز