دوروز پیش زنگ زدن میگن میخایم بیایم خونتون گفتم شام بیاید صدبار گفتم شام بیاید گفتن نه بعد شام میایم الان زنگ زدن شام میایم بخدا از عصبانیت رگ گردنم گرفته میخام گریه کنم آخه من با بچه یساله که هی پشتمه وچسبیده بهم الان چه کوفتی بزارم براشون هر دفعه میان بگم زیر دست و پا انقدر گریه میکنه و نمیتونم بهش برسم چون غذا می زارم مریض میشه الان تازه یکم خوب شده ازاونورم تازه خونه خریدیم دستمون بدجور خالی شده بزور داریم تحمل میکنیم تا حقوق شوهرم که ۱۰مهر میدن شما بگید من چیکارکنم آخه خستم کردن هروقت میان همون روز زنگ میزنن میایم همشون باهم میان فکر کنم ۲۰ نفری میشن
رک زنگ بزن بگو مشکل پیش اومده نیاین
ببین ماهی خیلی راحته
طعم دارکن بزارکنار ی پلو باید بزاری البته اگه پول داری بخری
ی املت بزن جدی میگم کاملا جدیم
از بیرون سفارش بده ی غذام جدا ساده برا خودتو بچه بپز بگو یکم مسموم شدیم نمیشه ازون غذا بخوریم
غذا ازبیرون بگیر
غذای معمولی،بزار آبگوشت بزار
من توام یاتومنی
ماکارانی یا لوبیا پلو بذار
ی لوبیا پلو با سویا ی سالاد شیرازی تمامممممم
آخی حالاو‌خوب میفهمم مامان طفلی منم ی عمر از دست قوم شوهرکشید همینجوری بودن همه با عم میومدن تو ی وجب جا میخوردن و میربختن و میپاشیدن کلیم طعنه متلک بار مامانم میکردن میرفتن
جلوی اینجور آدمای بی فکر باید زهرمار گذاشت😠
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
33 ثانیه پیش
35 ثانیه پیش
36 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
