میدونم فک میکنید دروغ میگم اما بیاید بگم براتون

👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻

ما نه اون‌خانواده رو دیدیم و‌نه‌ میشناسیمشون....

اگه‌منظورتون از زشتی غیبت هستش که‌ باید بگم غیبت محسوب نمیشه....

قضاوت کردن ولی‌حکم صادر نکردن....

چیا دیگه هست بگو خو😮

بابا خیلیییی زشته هرچقدم راحت باشن. حتی خواهر و برادرم باشن یه سری حرمتارو باید نگه داشت. 

الان اون کاربره نیاد بگه حوله تنش بود پوشیدس مشکلی نداره شما فکرتون مریضه😑😑😑

منم یه دوست پسرداشتم میخواست بیادخواستگاریم باهاش ازدواج نکردم میدونست مامانش دوس پسر داره راجب دوس پسر مامانش بهم میگفت و عکس دوس پسرمامانشو نشونم میداد میگفت وقتایی ک باباش نیس دوست پسر مامانش میاد خونه اونا و اخرشم مادرش طلاق گرفت 

به نظر من برکت زندگی روهم میبره این نوع رفتارا

انگار از وقتی شما ازدواج کردی وارد خانوادشون شدی اینا انقد شوخ و بی بندوبار شدن؟🤔قبلش نبودن؟ قبلش خاله با پدرشوهرتون شوخی نمیکرده؟ شوهرت قبلش خونشون رفت آمد نداشته؟ 

من که باور ندارم اما اگه درسته حرفات کلا ازشون دوری کن 

آخه عجیبه دقیقا بعد ازدواج ایشون خانواده شوهرش فهمیدن اون خاله ها و دختر خاله ها بی حیا هستن! یا با این رفتارا بهشون بی احترامی میشه! یعنی قبلا اینطور نبودن؟ 

این نظر منه، شرم و حیا مطلقاً ربطی به پوشش نداره! به شخصه توی خانواده پدریم کاملا بی حجاب بودیم و لباسای لختی و کوتاه می پوشیدیم توی جشن و مهمونی ها، زن و مرد قاطی بود و محرم، نامحرم نداشتیم. حتی یادمه پدر و عموهام تذکر میدادن موقع سلام و علیک، همدیگه رو ببوسیم و به دست دادن تنها اکتفا نکنیم چون میگفتن فلانی جای خواهر یا برادرته( و همین رفتار باعث شد که واقعا بین بچه ها این احساس پیش بیاد و علیرغم صمیمیت و رابطه خوب، با اینکه از نظر سنی دخترعمو و پسر عموها مناسب هم بودن هیچ ازدواج فامیلی بینمون صورت نگرفت. اگه احیانا کسی این وسط حس عشق و عاشقی پیدا میکرد طرف مقابل نمی پذیرفت و بهش میگفت تو مثل خواهر یا برادرمی) علیرغم روابط صمیمی هیچ وقت هیچ کس حد و حدود رو زیر پا نمیزاشت و تا امروز به یاد نمیارم کسی شوخی یا حرف جنسی توی جمع زده باشه.

در مقابل خانواده مادریم، خانواده متعصب و بسته ای بودن که از نظر اونا ماها خراب و بی حیا بودیم چون لباسامون لختی بود و اونا پوشیده بودن😐 ولی دختر و پسر و زن و مردشون واقعا دریده بودن و خیلی راحت شوخی های زننده جنسیتی میکردن و چشم ناپاک و بی حیا بودن و علیرغم محدودیت رابطه دختر و پسرشون، اکثرا بچه ها رابطه پنهانی با هم داشتن و ازدواج هاشون با همدیگه بود. جوری که من به شخصه از اینکه با پسر داییم توی یه جمع باشم معذبم بودم( بخاطر هیزی و چشم ناپاکیش)ولی جلوی پسر عموم با حوله تن پوش راحت میگشتم.

وقتی ازدواج کردم توی خانواده شوهر چیزای عجیب تری هم دیدم، اونا واقعا آدمهای مذهبی و بسته تری بودن نماز و روزه شون غذا نمیشد ولی هیچ شرم و حیایی بینشون نبود جوری که خواهر شوهرم، راجع به رابطه ش با شوهرش توی جمع با باباش صحبت میکرد یا پدرشوهرم خیلی راحت راجب به پریود یا جلوگیری با دختراش توی جمع صحبت میکرد در حالیکه پدر من حتی یکبار هم این مسئله رو به روی ما نیاورد و همیشه توی حرفامون شرم و حیا داشتیم.مثلا بعد از ازدواج خواهرشوهرم به من خرده میگرفت که چون جلوی برادرشوهر ۸سالم روسری نمیزنم پس خراب و بی حیام و قصد خودنمایی دارم( در حالیکه این فرهنگ و تربیت من بود) اما خودش علیرغم تمام جانماز آب کشیدنش وارد رابطه با مرد متاهل شد( خودشم متاهل بود!!!!!!) و خانواده ش معتقد بودن چون جلوی نامحرم روسری میزنه پس رفتارش درست و پاکه!!!!

 عفت و نجابت باید توی رفتار باشه نه فقط پوشش !