من یه خاستگار سنتی برام اومده واقعا به دلم نشسته شاید چون زیاد شوخی میکردو میخندید باهاش استزس نداشتم راحت بودم همسنمه کار از اولی که درسش تموم شده رفته سرکار یه مشکلی که دارم اختلاف طبقاتیه ایشون پدرشون سرایدار مدرسه هستن و اونجا زندگی میکنن البته خودش کارش شهرستانه و ۶ روز هفته میگه الان که متعهد نیستم میرم سرکار تا بعد تایمشو ودست کنه که اونم دست خودشه به نظر شما اختلاف طبقاتی خیلی مشکل سازه؟ میتونم تحمل کنم ؟خودم پدرم کارمنده
پدر و مادرم بخاطر اختلاف طبقاتی جدا شدن
اگه به دلت نشسته قبول کن
تو که نمیخوای با باباش زندگی کنی
عزیزم پدرش با آبرو کار میکنه .
جواب منفی بدی صرفا ب خاطر سرایدار بودن نگو😓😓😓😓😓😓😓
وضع شما چطوره؟
دلت چی میگه؟
بستگی ب خودت داره عزیزم
از اول خوب نگا کن تا ی مشکلی پیش اومد ی وقت نزنی سرش
ینی باید دلت خیلی بزرگ باشه از اول شرایطش مشخصه اگ برات مهم نیس ک هیچی اگ برات مهمه یا با حرف اینو اون نظرت برمیگرده اونم عذابش نده
نظری ندارم
بووو حالا مگه چیه همون اینقدر پدرشوهر خوبی میشه واست که نگو.منم پدرم کارمند بود ولی پدرشوهرم کارگر شهرداریه ویه پدرشوهر نمونه
شما شرایط مثل من بود.عزیزم قبول کن ماهم خیلی وضعمون بهتر از خانواده شوهرم بود.منم دودل بودم ولی دیدم شوهرم اتفاقا تو این شرایط بزرگ شده خیلی مستقل شده وکاری.باخودم گفتم منکه خودش کارش این نیست .جلو تر که رفتم واشنا شدم دیدم واقعاشغل ادما مهم نیست پدرم شوهرم واقعا خوبه اخلاقش بی انصافی به خودم میکردم که جواب منفی میدادم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
