نمیدونم بخاطر زود خوابیدن دیشب بود یا کلا دل درد و دندون درد داشت ،ولی آریو ۳ و نیم بیدار شد.تا ۴ و نیم نه خوابید نه شیر خورد.
گریه هم زیاد کرد.
بشدت خوابم میومد.
یک کم راه بردمش ولی بیشتر نشسته بغلم بود.
خیلی بلند گریه میکرد اما داداش هاش و باباش اصلا بیدار نشدن.
وقتی خوابید ، نماز خوندم و خوابیدم.
شب ، رضا یه کوچولو اومد پیشمون خوابید.ولی تا نق بچه ها شروع شد گفت میرم سرجای خودم.اینجوری فایده نداره.خوابم خراب میشه.
بخاطر بدخوابی دیشب ، صبح برای کلاس محمد خواب موندیم.
۹ بیدار شدم.
خوشحال بودم ک تا ده میتونم بخوابم.
ولی خوابمون برد و ده و بیست بیدار شدم.
محمد هم بیدار شد ولی هر دو خسته بودیم و توی رختتواب.
بهش میگفتم برو موبایلمو بیار ، حال نداشت.
یک چرت ده دقیقه ای زدیم.
بعد کم کم دوقلو ها بیدار شدن، و کلا بیخیال خواب شدیم.
رفتم سراغ گوشی.خیلی عقب نیفتاده بودیم.
در اولین پیام اسم محمد و دوستش توی لیست گرفتن برگه سنجش اومده بود.
دوستش توی کلاس نبود.چند تا پیام درسی رو از محمد پرسیدم و ویس گذاشت.
بعد زنگ زدم ب مادر دوستش.خواب مونده بود.
گفتم ک اسم بچه ها توی لیست امروزه و گفت ک میره و برگه سنجش رو میگیره.
یک ساعت بعد برگه رو آورد دم در.
فردا با فاصله یک ربع سنجش کلاس اول رو دارن.
به بچه ها صبحانه دادم