من ۳۸ سالمه و همسرم ۴۴ دوسال از ازدواجمان گذشته من مجرد بودم و همسرم مطلقه،۶سال از جداییشون گذشته بود،قبل ازدواج مهم نبود برام ولی بعدش همش فکرو خیال که نکنه هنوفراموشش نکرده باشه یا منو بااون مقایسه کنه و یا پیگیرش باشه و ازین فکرا ،کسی نظری داره یا تجربه ای آخه میگن زن اول و عشق اول واسه مردا یه چیز دیگری ممنون میشم نظر بدید
[QUOTE=153385747]خواهرش به طرز عجیبی روانیه وگرنه شعور داشت و اینکارو نمیکرد وقتی من دارم برای بچه مادری میکنم و براد ...[/QUOTEدوست منم با مردی ازدواج کرد که ازدواج دومش بود وخواهر شوهرش مدام اسم زن قبلی رو بحای این صدا می زد و می گفته از دهنم پرید ولی فقط قصدش بدجنسی بود
شوهرت حالا چیزی بت گفته حساس شدی? چی باعث شد بیای تاپیک بزنی
قبل از ازدواج که دلیل جدایی رو میگفت بینش یه حرفایی میزد اینکه مثلا تاریخ تولد من با اون یکی بود رو به فال نیک گرفت و اینکه از کارایی که براش کرده و اون قدر ندانسته و اینکه فهمیدم شمارش رو هنو حفظه
شما خودتون اون خانم رو به فکر همسرتون میندازید . هر حرفی که راجب اون میزنید اول نشون میده شما اعتماد ...
دقیقا تا میدونم ولی گاهی دست خودم نیست آخه اون پولدار بوده و کارمند بانک و خونواده تحصیلکرده ولی من از خونواده معمولی و این اعتماد به نفسم رو پایین میاره
دقیقا تا میدونم ولی گاهی دست خودم نیست آخه اون پولدار بوده و کارمند بانک و خونواده تحصیلکرده ولی من ...
میزان سنجش آدما از نظر شما اشتباهه پول یا تحصیلات برای "انسان خوب" بودن ضروری نیست شما سعی کنید انسان خوبی باشید بهتر از هزاران ادم پولدار بدون شعور میشید ..
با این فکرها زندگی خودتون رو خراب میکنید در حالی که همسرتون شش سال زمان داشت که به ایشون فکر کنه و از یه جایی به بعد این فکر کردن رو کنار گذاشته و شمارو وارد زندگیش کرده ولی شما با مقایسه خودتون اونو هی یادش میندازید و خودتون رو کمتر نشون میدید ...