من ۳۸ سالمه و همسرم ۴۴ دوسال از ازدواجمان گذشته من مجرد بودم و همسرم مطلقه،۶سال از جداییشون گذشته بود،قبل ازدواج مهم نبود برام ولی بعدش همش فکرو خیال که نکنه هنوفراموشش نکرده باشه یا منو بااون مقایسه کنه و یا پیگیرش باشه و ازین فکرا ،کسی نظری داره یا تجربه ای آخه میگن زن اول و عشق اول واسه مردا یه چیز دیگری ممنون میشم نظر بدید
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
همسر منم توی دوران نامزدی منو پاساژ و رستورانی میبرد که با اون رفته بود و هی میگفت ۶ساله اینجا نیومد ...
من از اون روز که بستنی رو پرت کردم و زدم بیرون بهش گفتم آخرین بارت باشه این جور جاها منو میاری. حالا هم مطمعنم جاهایی میریم که قبلا رفته فقط به رو نمیاره
آره خداروشکر گاهی بحث پیش بیاد من اونو بکشم وسط خیلی ناراحت میشه و میگه تو خودتو با اون مقایسه میکنی چرا قدر خودتو نمیدونی و توانا و اون کجا و قسم میخوره که یه ذره هم به اون فکرنمیکنه