تا اینکه من عصبی شدم از اینکه چند ماه ارتباط در همین حد بود.دلم میخواست یه قدم جدی تر برداره
واسه همین یه مدت چیزی نفرستادم حدودای ۱۰ روز تا اینکه دوباره خودش پیام داد و اینبار گرم تر
و با بهونه قرار شد یه چیزی در حد خوراکی و برام بیاره دم در محل تحصیلم منم براش شیرینی گرفتم
دو سه بار در همین حد بود ارتباط
بعد چیزی که اذیتم میکرد این بود که گاهی میشد دو سه روز این وسط بی خبر باشم ازش
آخرین بار دیگه خیلی سرد برخورد کردم که فهمید و بازم واسم یه چیزی درست کرد و آورد اینبار دم در خونه م
بعدشم شام یک شب رفتیم بیرون
بچه ها سر شام حس کردم خیلی همه چی عادیه هیچ چیز عاشقانه ای ندیدم کلا
بعدم الان ۳ روز گذشته بعد اون شب خبری نیست ازش
خسته شدم دیگه
خیلی دلم کرفته
بعد سالها اولین کسی بود که ازش خوشم اومد اینم اینطوریه