چندسال قبل تو جمع خانوادگی بودیم همه بزرگان و اینا نشسته بودن داشتیم بحث میکردیم یهو من رفتم بگم خون شهدا گفتم ک . و. ...... شهدا. ببین من ازون تاریخ به بعد دیگه اون آدم سابق نشدم
وای پسر من فیلم عشق ممنوع رو میدیدیه دفعه مامان ثمر با کاتیا که مستخدم خونه بود دعواش شده بود داشت بهش میگفت تو کلفت خونه ی مایی و اینا یه دفعه پسرم ازم پرسید مامان کسی که غذا درست میکنه و خونه تمیز میکنه اسمش کلفته 😐😐😐منم اصلا حواسم نبود داشتم شام میپختم گفتم اره مامان کار دارم بعدا بهت میگم مهمان داشتم (البته پارسال )یه دفعه شب جلو همه ی مهمانا خودش لوس کردسر سفره همه داشتن غذا میخوردن سکوت مطلق بود یه دفعه گفت ببینید مامانم چه کلفت خوبیه چه غذایی پخته اصلا کلا سفره منفجر شد🥴🥴🥴🥴
وسط مهمونی همه ساکت بودن داشتم چای میریختم میخواستم به همسرم بگم بیا اب سماور رو نمیتونم ببندم داره میریزه رو زمین گفتم زود بیا ابه رفت تو من 🥺🥺🥺 همه تو سالن منفجر شدن
سوتی ازاین بدترکه سرفره عقدبه جابارسوم باراول ودوم بله گفتم
البته تقصیرمن نبودا
شوهرم همش میزدتوپهلوم ودرگوشم میگفت : بله روبگودیگه بگووو
من یه بار رفتم دندون پزشکی گفت عکستون یه ساعت تو کیفم دنبال عکس سه در چهار می گشتم بعد یه ساعت تازه یادم اومد منظورش عکس دندون هست😁یه بارم رفتم تو مغاره ساعت فروشی با اینکه کلی ساعت آویزان کرده بود گفتم آقا پنکک دارید چون پنکک میخواستم بخرم😛😛البته اینا مال سالهای دور هست
من یبار خالع ی شوهرم اینجا بود شام خوردیم جمع و جور کردیم من اشپزخونه بودم داشتم میومدم پذیرایی اونم داشت میومد اشپزخونه بهم خوردیم من گفتم سلام اونم گفت علیک سلام 😂😂
عمه و دخترعموم باهم رفتن خرید اخرش خواسته حساب کنه پولو گرفت طرف دختر عموم گفته بفرمایید 😞😞😞میگفت مغازه داره اینقد خندید که گفت برین پول نمیگیرم
ببار بابام بهم گفت شما بنگاه گوسفندی من میچرونمتون منمگفتم تو سگ گله ای یا چوپون حواسم نبود خو
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
4 ثانیه پیش
4 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
