یبار با شوهرم بحثمون شد همون شب پدر شوهرم اینا اومدن خونمون واسه شام.شب یکم با شوهرم سر سنگین بودیم ( اخه همیشه منو شوهرم توی مهمونیا میخندیم و همیشه شاد بودیم ولی اینبار ن).
خلاصه روز بعد شوهرم رفت خونه باباش اینا و باباش بهش گفت بحثتون شده؟ و شوهرم گفت اره و همه جریان رو تعریف کرد.
منم از باباش شنیدم و وقتی شنیدم خیلی خیلی ناراحت شدم و تا چند روز با شوهرم حرف نمیزدم.