آدم خوبه جلو زبونشو داشته باشه
وقتی هی تو لونه زنبور چوب بکنی بالاخره یه زنبور میاد بیزون و نیشت میزنه
وقتی من بخوام جواب تک تک حرفای فامیل شوهرو بدم اونام نیششونو بهم میزنن این یه امر طبیعیه😑
حالا خواهرشوهر یه چیزی گفت بیخیال
من که کلاً خودمو میزنم به بی خیالی پی حرفا رو نمیگیرم و پیش شوهرم غر نمیزنم چون دوست ندارم زندگی خودمو زهر کنم و با شوهرم دعوا کنم
باور کن یه چیزایی برام عجیبه اینجا
الان جاری من و شوهرم دست میدن و گاهی روبوسی میکنن خودم گاهی به برادرشوهرم دست میدم مگه منظوری پشتشه؟؟😐 والا از رو محبت و علاقه است
میدونم جاریم شوهرمو تک گیر بیاره زیر گوشش میخونه که زن و زندگیتو حفظ کن
جای برادرش میدونه که باهاش دست میده
وگرنه چرا باید به شوه من چشم داشته باشه؟؟
بنای زندگی اگه رو اعتماد و صداقت نباشه خراب میشه