دلم گرفته از مادرشوهر عفریتم

زززشته ریدم دونش یعنی چی!

پس دلسوز نیست   دیگه نگو  گول ظاهر رو نخور

هیچوقت با مادرشوهرت صمیمی نشو.هیچوقت..

من یجوری باهاش برخورد کردم که اون همه حرفاشو میزنه.همه رازشا بمن میگه ولی من نم پس نمیدم..

همیشه خوب شوهرمو جلوش میگم..

وااای من یباربه مادرشوهرم گفتم کاش شوهرم بااین پسرداییش (معتاده) کم صمیمی بشه چنبارازمون پول گرفته..نمیدونین رفته بودبه برادرش وزنش و...گفته بود..وکاش حرفی که زدمومیگفت هزارتام گذاشته بودروش..اون شداولین وآخرین دردودل من بامادرشوهر

چی بگم‌اخه مادرشوهر کلا همینه ذاتش برای اینکه خودش خوب دیده بشه

مال من که متقابله ماسه تا جاری هستیم خبری یا چیزی یا دردو دلی باشه مادرشوهرم فقط به من میگه منم بهش میگم 

من یدفه پدر شوهرم گفت به شوهرت بگو فلان کارو بکنه.گفتم باشه بزار بیدار شه اگه بدخوابش کنم عصبانیو کلافی میشه شب کار بوده. گفت چرا گفتم سرش درد میگیره دیگه سخت اروم میشه منم جرات ندارم بدخوابش کنم بعد یمدت که شوهرم همع خونه و‌ماشیناش و اموالش و به نام من زد ه بود و فهمیده بودن اومد خونمون دعوا که چرا این کار و کردی. بعد به شوهرم گفت این هر روز زنگ میزد به من میگفت من نمیتونم با پسر دیوونه بد اخلاق شما بسازم.شوهرمم میدونست من این کاره ننیستم اما به همون یه درصد که احتمال داده بود به 'جای ثابت کردن تو وون لحظه گفت خوب کاری کرده گفته .تربیت شما خوب نبوده رو من .هیچ کس با اخلاق سگ من نمیسازه واسه همین که طلا به پام مونده همه چیز و به نامش کردم چون وفادار موند برام هر کی بود منو ول میکرد.😅حالا الکیا اخلاقش مثل گله. بعد پدر شوهرم بدتر ضایع شد گفت خفه شو. تو اخلاقت انقدر خوبه همه تعریفتو میکنن چرا خودتو بد نشون میدی الکی. پدر شوهرمم گفت اگه خوبه پس زنمم حرفی نزده دروغ نکید

کاری نکردی از دستت برنجه یا غیبتی راجبش کرده باشی به گوشش رسیده باشه؟ 

منم قبلا با مادر شوهرم خیلی درد دل میکردم یه بار که باشوهرم دعوام شد قشنگ طرف پسرشو گرفت منو سرکوب کرد ازون به بعد تصمیم گرفتم دیگه هیچ حرفی به جز حرفای متداول باخانواده شوهر بخصوص مادر شوهر نزنم😶

من هیچوقت بهش حرف نمیزنم.اتفاقات روزمره رو اگر بهش بگم..که چی پختم چیکار کردم که اونم بخاطر اینکه نگه حرف نمیزنه..

اینکه بخوام از خانوادم جلوش بگم از اتفاقایی که خونه مامانم افتاده بین خواهر برادرام و شوهرم و کلا چیرایی که بین منو شوهرم پیش میاد اصلا..

اما اون همه گذشته شو برام گفته کوچیکترین اتفاقم میوفته بهم میگه.

منم راجب خانوادم نمیگم راجب خودمون میگم یا گلایه میکنم از پسرش، خداروشکر هرجا میرم بهم میگن چیکارکردی مادرشوهرت انقد دوستت داره