2777
2789
عنوان

11 ماه گذشت ولی حیف ...

| مشاهده متن کامل بحث + 2495 بازدید | 100 پست

خانمای عزیزم برای شادی روح خانم استارتر و صبر خودشون که بتونن این بچه ی قشنگو بزرگ کنن یه صلوات بفرستید 

99/9/9به تمامه آرزوهام میرسم . لطفا برای من و سلامتی خودتون یه صلوات بفرستید❤❤❤❤

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

خانمای عزیزم برای شادی روح خانم استارتر و صبر خودشون که بتونن این بچه ی قشنگو بزرگ کنن یه صلوات بفرس ...

اَللّهُــمَّ صَّــلِ عَــلَى مُحَمَّــدٍ وَ آلِ مُحَمَّــد وَ عَجِّــل فَرَجَهُــم

درهیاهوی مغزم کسانی راکشتم که روزی بهترینم بودن 🤞

سلام. امضاتون رو خوندم اشکم در اومد منم متولد ۲۷ شهریورم. حالا دکتر گفته احتمالاپسرم هم ۲۷ شهریور بدنیا میادواقعا ناراحت شدم از اتفاقی که برا خانوم تون افتاد . ان شاءالله خدا کمک تون کنه چشم اون مادرهم به شماست که بچش رو چطور بزرگ می کنید چون هیچی تو دنیا برا مادر ارزشمندتر از بچش نیست خدا دخترتون رو حفظ کنه

دوستان مهربونم میشه برا عاقبت بخیری فرزندم دعا کنید و صلوات بفرستید. منم برا بچه های شما دعا میکنم عاقبت بخیر بشن
سلام. امضاتون رو خوندم اشکم در اومد منم متولد ۲۷ شهریورم. حالا دکتر گفته احتمالاپسرم هم ۲۷ شهریور بد ...

ممنون خدا رفتگان شما رو هم بیامرزه

انشاله به سلامتی بچه تون رو بغل بگیرین

خودم 32 سالمه خانومم 26سالش بود 3سال پیش ازدواج کرده بودیم دخترمون 27 شهریور 98 به دنیا اومد خودم کارمند بانکم زندگی خیلی خوب و شیرینی داشتیم تا اینکه تو 23فرودین همین سال خانومم از سر کار اومدنی یه موتور سوار زد بهش وبعد 10روز عمرشو داد به شماها.منم تو زندگیم خیلی سختی و تنهایی کشیده بودم چون منم مثل دخترم تو سه سالگیم مادرمو از دست داده ام و هیچ خواهر و برادری ندارم پدرمم توسال 86 فوت شد و منو تنهای تنها گذاشت با خانومم که پرستار بود تو بیمارستان بستری بودنی اشنا شدیم وقتی دید هیچ کسی رو ندارم خیلی بهم میرسید تا اینکه یه روز خودش بهم پیشنهاد داد و ازدواج کردیم زندگیمون از همون اول خیلی خوب بود یه بار هم باهم قهر نکرده بودیم و همیشه میگفتیم و مخندیدم موقع بارداریش هم انگار همه دنیا رو بهمون داده بودن با خودم میگفتم همه روزای سخت و تنهاییم تموم شد و الان دیگه خوشبخترین مرد دنیام تا اینکه عید همین سال رفت و ما رو تنها گذاشت به خدا اگه دخترمون نبود نمیتونستم یه ثانیه هم دووم بیارم ولی به خاطر دخترم مجبورم قوی باشم حالا هم از شما دوستا و خواهرهای خانومم میخوام کمکم کنین تا خواهر زادتون رو به نحوه احسنت تربیت و بزرگش کنم
کدوم شهر هستید ؟؟ 

تبریز

خودم 32 سالمه خانومم 26سالش بود 3سال پیش ازدواج کرده بودیم دخترمون 27 شهریور 98 به دنیا اومد خودم کارمند بانکم زندگی خیلی خوب و شیرینی داشتیم تا اینکه تو 23فرودین همین سال خانومم از سر کار اومدنی یه موتور سوار زد بهش وبعد 10روز عمرشو داد به شماها.منم تو زندگیم خیلی سختی و تنهایی کشیده بودم چون منم مثل دخترم تو سه سالگیم مادرمو از دست داده ام و هیچ خواهر و برادری ندارم پدرمم توسال 86 فوت شد و منو تنهای تنها گذاشت با خانومم که پرستار بود تو بیمارستان بستری بودنی اشنا شدیم وقتی دید هیچ کسی رو ندارم خیلی بهم میرسید تا اینکه یه روز خودش بهم پیشنهاد داد و ازدواج کردیم زندگیمون از همون اول خیلی خوب بود یه بار هم باهم قهر نکرده بودیم و همیشه میگفتیم و مخندیدم موقع بارداریش هم انگار همه دنیا رو بهمون داده بودن با خودم میگفتم همه روزای سخت و تنهاییم تموم شد و الان دیگه خوشبخترین مرد دنیام تا اینکه عید همین سال رفت و ما رو تنها گذاشت به خدا اگه دخترمون نبود نمیتونستم یه ثانیه هم دووم بیارم ولی به خاطر دخترم مجبورم قوی باشم حالا هم از شما دوستا و خواهرهای خانومم میخوام کمکم کنین تا خواهر زادتون رو به نحوه احسنت تربیت و بزرگش کنم
خدا به دلتون قرار بده  خیلی ناراحت شدم از خوندن امضا تون صمیمانه از خدا میخوام به زندگیتون آر ...

منون خدا از خواهری کمتون نکنه

خودم 32 سالمه خانومم 26سالش بود 3سال پیش ازدواج کرده بودیم دخترمون 27 شهریور 98 به دنیا اومد خودم کارمند بانکم زندگی خیلی خوب و شیرینی داشتیم تا اینکه تو 23فرودین همین سال خانومم از سر کار اومدنی یه موتور سوار زد بهش وبعد 10روز عمرشو داد به شماها.منم تو زندگیم خیلی سختی و تنهایی کشیده بودم چون منم مثل دخترم تو سه سالگیم مادرمو از دست داده ام و هیچ خواهر و برادری ندارم پدرمم توسال 86 فوت شد و منو تنهای تنها گذاشت با خانومم که پرستار بود تو بیمارستان بستری بودنی اشنا شدیم وقتی دید هیچ کسی رو ندارم خیلی بهم میرسید تا اینکه یه روز خودش بهم پیشنهاد داد و ازدواج کردیم زندگیمون از همون اول خیلی خوب بود یه بار هم باهم قهر نکرده بودیم و همیشه میگفتیم و مخندیدم موقع بارداریش هم انگار همه دنیا رو بهمون داده بودن با خودم میگفتم همه روزای سخت و تنهاییم تموم شد و الان دیگه خوشبخترین مرد دنیام تا اینکه عید همین سال رفت و ما رو تنها گذاشت به خدا اگه دخترمون نبود نمیتونستم یه ثانیه هم دووم بیارم ولی به خاطر دخترم مجبورم قوی باشم حالا هم از شما دوستا و خواهرهای خانومم میخوام کمکم کنین تا خواهر زادتون رو به نحوه احسنت تربیت و بزرگش کنم
خانمای عزیزم برای شادی روح خانم استارتر و صبر خودشون که بتونن این بچه ی قشنگو بزرگ کنن یه صلوات بفرس ...

ممنون از لطفتون خدا ازتون رازی باشه خدا از خواهری کمتون نکنه

خودم 32 سالمه خانومم 26سالش بود 3سال پیش ازدواج کرده بودیم دخترمون 27 شهریور 98 به دنیا اومد خودم کارمند بانکم زندگی خیلی خوب و شیرینی داشتیم تا اینکه تو 23فرودین همین سال خانومم از سر کار اومدنی یه موتور سوار زد بهش وبعد 10روز عمرشو داد به شماها.منم تو زندگیم خیلی سختی و تنهایی کشیده بودم چون منم مثل دخترم تو سه سالگیم مادرمو از دست داده ام و هیچ خواهر و برادری ندارم پدرمم توسال 86 فوت شد و منو تنهای تنها گذاشت با خانومم که پرستار بود تو بیمارستان بستری بودنی اشنا شدیم وقتی دید هیچ کسی رو ندارم خیلی بهم میرسید تا اینکه یه روز خودش بهم پیشنهاد داد و ازدواج کردیم زندگیمون از همون اول خیلی خوب بود یه بار هم باهم قهر نکرده بودیم و همیشه میگفتیم و مخندیدم موقع بارداریش هم انگار همه دنیا رو بهمون داده بودن با خودم میگفتم همه روزای سخت و تنهاییم تموم شد و الان دیگه خوشبخترین مرد دنیام تا اینکه عید همین سال رفت و ما رو تنها گذاشت به خدا اگه دخترمون نبود نمیتونستم یه ثانیه هم دووم بیارم ولی به خاطر دخترم مجبورم قوی باشم حالا هم از شما دوستا و خواهرهای خانومم میخوام کمکم کنین تا خواهر زادتون رو به نحوه احسنت تربیت و بزرگش کنم
خیلی براتون ناراحت شدم سرنوشت خودتون ودخترتون چقدر شبه هم هستش

اره 

ت

خیلی سخته خیلی خیلی سخته

خودم 32 سالمه خانومم 26سالش بود 3سال پیش ازدواج کرده بودیم دخترمون 27 شهریور 98 به دنیا اومد خودم کارمند بانکم زندگی خیلی خوب و شیرینی داشتیم تا اینکه تو 23فرودین همین سال خانومم از سر کار اومدنی یه موتور سوار زد بهش وبعد 10روز عمرشو داد به شماها.منم تو زندگیم خیلی سختی و تنهایی کشیده بودم چون منم مثل دخترم تو سه سالگیم مادرمو از دست داده ام و هیچ خواهر و برادری ندارم پدرمم توسال 86 فوت شد و منو تنهای تنها گذاشت با خانومم که پرستار بود تو بیمارستان بستری بودنی اشنا شدیم وقتی دید هیچ کسی رو ندارم خیلی بهم میرسید تا اینکه یه روز خودش بهم پیشنهاد داد و ازدواج کردیم زندگیمون از همون اول خیلی خوب بود یه بار هم باهم قهر نکرده بودیم و همیشه میگفتیم و مخندیدم موقع بارداریش هم انگار همه دنیا رو بهمون داده بودن با خودم میگفتم همه روزای سخت و تنهاییم تموم شد و الان دیگه خوشبخترین مرد دنیام تا اینکه عید همین سال رفت و ما رو تنها گذاشت به خدا اگه دخترمون نبود نمیتونستم یه ثانیه هم دووم بیارم ولی به خاطر دخترم مجبورم قوی باشم حالا هم از شما دوستا و خواهرهای خانومم میخوام کمکم کنین تا خواهر زادتون رو به نحوه احسنت تربیت و بزرگش کنم
خوشبحالش کاش بجای شوهرم من میمردم اونی که میمیره راحتتر از اونیه که با بچه تنها میشه

خدا نکنه خدا هیچ بچه ای رو بی پدر و مادر نکنه

خودم 32 سالمه خانومم 26سالش بود 3سال پیش ازدواج کرده بودیم دخترمون 27 شهریور 98 به دنیا اومد خودم کارمند بانکم زندگی خیلی خوب و شیرینی داشتیم تا اینکه تو 23فرودین همین سال خانومم از سر کار اومدنی یه موتور سوار زد بهش وبعد 10روز عمرشو داد به شماها.منم تو زندگیم خیلی سختی و تنهایی کشیده بودم چون منم مثل دخترم تو سه سالگیم مادرمو از دست داده ام و هیچ خواهر و برادری ندارم پدرمم توسال 86 فوت شد و منو تنهای تنها گذاشت با خانومم که پرستار بود تو بیمارستان بستری بودنی اشنا شدیم وقتی دید هیچ کسی رو ندارم خیلی بهم میرسید تا اینکه یه روز خودش بهم پیشنهاد داد و ازدواج کردیم زندگیمون از همون اول خیلی خوب بود یه بار هم باهم قهر نکرده بودیم و همیشه میگفتیم و مخندیدم موقع بارداریش هم انگار همه دنیا رو بهمون داده بودن با خودم میگفتم همه روزای سخت و تنهاییم تموم شد و الان دیگه خوشبخترین مرد دنیام تا اینکه عید همین سال رفت و ما رو تنها گذاشت به خدا اگه دخترمون نبود نمیتونستم یه ثانیه هم دووم بیارم ولی به خاطر دخترم مجبورم قوی باشم حالا هم از شما دوستا و خواهرهای خانومم میخوام کمکم کنین تا خواهر زادتون رو به نحوه احسنت تربیت و بزرگش کنم
ممنون از لطفتون خدا ازتون رازی باشه خدا از خواهری کمتون نکنه

خواهش میکنم . شما هم واسه من دعا کنید زندگیم خراب نشه😔

99/9/9به تمامه آرزوهام میرسم . لطفا برای من و سلامتی خودتون یه صلوات بفرستید❤❤❤❤
هرچند سخت ولی باید برای بچه یه مادر خوب پیدا کنید

باید بسازیم و بسوزیم هیچ کس مادر خود ادم نمیشه

خودم 32 سالمه خانومم 26سالش بود 3سال پیش ازدواج کرده بودیم دخترمون 27 شهریور 98 به دنیا اومد خودم کارمند بانکم زندگی خیلی خوب و شیرینی داشتیم تا اینکه تو 23فرودین همین سال خانومم از سر کار اومدنی یه موتور سوار زد بهش وبعد 10روز عمرشو داد به شماها.منم تو زندگیم خیلی سختی و تنهایی کشیده بودم چون منم مثل دخترم تو سه سالگیم مادرمو از دست داده ام و هیچ خواهر و برادری ندارم پدرمم توسال 86 فوت شد و منو تنهای تنها گذاشت با خانومم که پرستار بود تو بیمارستان بستری بودنی اشنا شدیم وقتی دید هیچ کسی رو ندارم خیلی بهم میرسید تا اینکه یه روز خودش بهم پیشنهاد داد و ازدواج کردیم زندگیمون از همون اول خیلی خوب بود یه بار هم باهم قهر نکرده بودیم و همیشه میگفتیم و مخندیدم موقع بارداریش هم انگار همه دنیا رو بهمون داده بودن با خودم میگفتم همه روزای سخت و تنهاییم تموم شد و الان دیگه خوشبخترین مرد دنیام تا اینکه عید همین سال رفت و ما رو تنها گذاشت به خدا اگه دخترمون نبود نمیتونستم یه ثانیه هم دووم بیارم ولی به خاطر دخترم مجبورم قوی باشم حالا هم از شما دوستا و خواهرهای خانومم میخوام کمکم کنین تا خواهر زادتون رو به نحوه احسنت تربیت و بزرگش کنم
خدا به دلتون قرار بده  خیلی ناراحت شدم از خوندن امضا تون صمیمانه از خدا میخوام به زندگیتون آر ...

توکل به خدا

خودم 32 سالمه خانومم 26سالش بود 3سال پیش ازدواج کرده بودیم دخترمون 27 شهریور 98 به دنیا اومد خودم کارمند بانکم زندگی خیلی خوب و شیرینی داشتیم تا اینکه تو 23فرودین همین سال خانومم از سر کار اومدنی یه موتور سوار زد بهش وبعد 10روز عمرشو داد به شماها.منم تو زندگیم خیلی سختی و تنهایی کشیده بودم چون منم مثل دخترم تو سه سالگیم مادرمو از دست داده ام و هیچ خواهر و برادری ندارم پدرمم توسال 86 فوت شد و منو تنهای تنها گذاشت با خانومم که پرستار بود تو بیمارستان بستری بودنی اشنا شدیم وقتی دید هیچ کسی رو ندارم خیلی بهم میرسید تا اینکه یه روز خودش بهم پیشنهاد داد و ازدواج کردیم زندگیمون از همون اول خیلی خوب بود یه بار هم باهم قهر نکرده بودیم و همیشه میگفتیم و مخندیدم موقع بارداریش هم انگار همه دنیا رو بهمون داده بودن با خودم میگفتم همه روزای سخت و تنهاییم تموم شد و الان دیگه خوشبخترین مرد دنیام تا اینکه عید همین سال رفت و ما رو تنها گذاشت به خدا اگه دخترمون نبود نمیتونستم یه ثانیه هم دووم بیارم ولی به خاطر دخترم مجبورم قوی باشم حالا هم از شما دوستا و خواهرهای خانومم میخوام کمکم کنین تا خواهر زادتون رو به نحوه احسنت تربیت و بزرگش کنم
خدا نکنه خدا هیچ بچه ای رو بی پدر و مادر نکنه

کاش بچه ی منم بی مادر میشد ولی پدرش بود

حداقل اونجوری فقط غم بی مادری میکشید نه اینکه حقشو بخورن و از نظر مالی هم بدبخت بشه

کاش خانواده شوهرم آدم بودن...

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792