عزیزان این تاپیک مختص خواهرمه خودش واستون توضیح میده
سلام خانوما یکم افکارم بهم ریخته ما قراره دوماه دیگه بدون هیچ جشنی بریم سر خونه زندگیمون چون وضع مالی همسرم خوب نیس پدرم بهمون خونه داد ک رنگ کنیم و کابینت کنیم بشینیم تاهروقت ک خواستیم و ب احتمال زیاد پدرم اونجا رو بزنه ب نام من چون حرفش پیش اومده تو خانوادم
چندروز پیش رفتیم ک خونه رو ببینیم و بازسازی کنیم اونجا ی هود و ی چنتا کابینت قدیمی بود ک شوهرم یهو گفت اونارو بدیم ب مامانم( ینی مادرشوهرمن) منم گفتم ن اونارو بفروشیم باپول اونا ی روشویی نو واسه سرویس دستشویی بخریم بعد ناراحت شد و بهم گفت بخیل الان چند روزه ک سراین مسئله باهام سرد حرف میزنه بخدا هرچی ک میشه ب خانوادش میده الویت اولش اونا هستن همیشه هوای اونارو داره و من براش پشیزی ارزش ندارم
خیلی بی محبته انگاری من وجود ندارم تا پیام ندم پیام نمیده زنگ نزنم زنگ نمیزنه خیلی ناراحتم ازش حالم خوب نیس همش بغض میکنم و گریم میگیره 😔