
قضیه این کاکتوس طولانیه .😉
یه روز همسر جان که از ماموریت چند روزه برگشته بود یه جعبه دستش بود منم خوشحال که سوغاتیه😀
وقتی باز کردم دیدم قد کف دست یه برگ کاکتوسه😑اقا ضد حال خوردم😒😂😂
شوهر جان گفت افتاده بوده کنار جاده دلم سوخت گفتم بیارم بکارمش تو گلدون😇😍
منم گفتم ااااااین خشک شده در نمیاد دیگه 😶
خلاصهه کوتاه بگم طولانی نشه
الان یه سالی میگذره از این قضیه اما خشک نشد که هیچ چندتا هم جونه زده😍
هر وقت شوهرم میره ماموریت میرم کنارش باهاش حرف میزنم میگم وقتی خدا هوای ادم داشته باشه اگه خشک هم بشی بازم رشد میکنی.😇
امیدوارم همیشه خدا هواتونو داشته باشه و حال دلتون خوب باشه.🙏