یه رمان معرفی کنید که مثلا دختره پسره رو ول کرده باشه و پسره بدزدتش و وانمود کنه ازش متنفره ولی هنوز عاشقش باشه
شرمنده قصه ای که دوست داشتم رو گفتم😅
آخرین نفر
صغری بدترین احساسات یک دختر تازه بالغ را تجربه کرده بود و از اینکه زیر پای جماعتی که همه خود را عاقل و شش دانگ می‌دانستند لگدمال می‌شد رنج‌ها کشیده بود. صغری بی‌هیچ مراسمی، بی‌هیچ عشقی و بی‌هیچ تحسینی به خانه سیاه بخت پرتاب شد. شب ازدواج او قصه‌ای بود از وحشت، رنج و سیاه‌بختی. او آن شب از دنیایی که بی‌رحمانه بر سرش خراب می‌شد بر خود می‌لرزید و هیچ غمگساری به قلب شکسته و دل خونینش مرهم نزد، سرنوشت او در میان پدر و مادر و خانواده چون بیگانه‌ای تنها رقم خورد و زندگی تمام آلامش را یک‌جا و در یک شب به او ارزانی کرد. تا به خودش آمد، نوزادی در آغوش داشت و همه روز را به بچه‌داری و خانه‌داری مشغول بود. او فرزندش را دوست داشت ولی هنوز آمادگی داشتن فرزند را نداشت بلوغ جسم و روح صغری دستخوش اتفاقاتی شد که خود هیچ نقشی در آنها نداشت. او حتی نمی‌توانست ستاره را دوست داشته باشد
رمان زیاد میخونم ولی ازین آبکی ها نه
شکنجه گرمن و ازجنس اقلیما یعنی عالیه دوسه باربخونی بازم کمه پشتم باش هم خوبه
رمان های قدیمی ایرانی مثل چشم هایش بزذگ علوی،دارالمجانین جمال زاده،بوف کور صادق هدایت
یا رمان های خارجی مثل ملت عشق الیف شافاک،عشق سال های وبا گابریل گارسیا مارکز،ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد پائولو کوئیلو و...
البته یه رمان سه گانه ایرانی بهت معرفی میکنم که با وجود اینکه جدیده آبکی نیست. مهرگان،آبانگان،آذرگان سرگذشت آب و آتش نوشته بهار برادران. سه جلده در واقع
منم رمان قبلا زیاد میخوندم یادش بخیر
تراژدی امریکایی
بلنديهاي باد گير خيلي قشنگه خيلي
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
