نه اصلا
قطعا میتونم
همه جیمو بخاطر شوهرم ول کردم
کلاسام دانشگاهم دوستام حتی کارم رو
فقط کارم شده پختن و شستن
تهش مادرشوهرم میاد میگه تنبلی توی روی خودم
خونت مثل خونه پیرزناست و فلان
درصورتی ک همه میدونن خودش چه مدلی زندگی میکنه
من یوقتایی انقدر توی خونه کار میکنم که یهو میبینم هوا تاریک شده ولیذهنوز ناهارم نخوردم
بخدا شدم دوقولوی کوزت
اسی جان تاپیک قبلتو خوندم منم دقیقا همسن تو بودم جدا شدم،تازه جدا شی میفهمی زندگی یعنی چی حتی اگه تا اخر عمر تنها بمونی،معلومه آدمی هستی ک بعدا میتونی روی پای خودت وایسی،برو دادخواست بده وبپرس کی میرسه دستش،قبل ازینکه برسه وسایلاتو جمع کن و برو خونه پدرت،من ک توافقی جدا شدم دو سه هفته ای راضی شدنش طول کشید،چون من از خونه رفتم،دو روزم کارای اداری و تموم،شاید برای تو طول بکشه اما تصمیم گرفتی تا تهش وایسا،برنگرد دیگه اینجور ادما درست بشو نیستن
تو که انقدر تحمل کردی یکم دیگه هم بمون تحمل کن که بابات برگرده .. سر دعوای بعدی دائم بگو که دیگه نمیتونم این رفتاراتو تحمل کنم. چند بار این جمله رو با وجود دادوهوارش بگو .. بعد جمع کن شبش برو خونه بابات از همون جا هم دادخواست طلاق بده. نگران امنیت جانیه مادرتم که این نظرو دادم.
پس صبح برو ک وقت داشته باشی وسایلتو جمع کنی،اول برو دادخواست بده بعد برو خونه مامانت
من ب سال نکشید ازدواج کردم،البته من بچه نداشتم،الان 5 سال از ازدواجم میگذره و حس میکنم آقا تر از شوهرم توی دنیا نیست
هنوز جوونی و وقت زیاد داری،مطمعن باش راهی ک میری درسته
