وقتی اولین بار. دیدمش. عاشقش شدم. ارزو کردم. که باهاش زندگی کنم. وقتی بهش نمیرسیدم شب و. روز. گریه میکردم و از خدا. میخاستم. که. زنددگی کردن. باهاش رو تجربه کنم . با هزار سختی. بعد شش سال. همه راضی شدن ازدواج کنیم . بعد رفت سربازی. دو سال زجر کشیدیم. تا سربازی تموم بشه. بعدش. دو سال عذاب کشیدیم. تا. زندگیمون رو براه بشه بلاخره بعد از چهار سال. رفتیم زیر یک سقف. خوشحال بودم. بچه میخاستیم. هردو. تصمیم داشتیم. بچه بیاریم. که فاصله سنیش باهامون. کم باشه. باهاش دوست باشیم. رفیق باشیم. نشد. نشد. یک سال. دو سال. سه سال ...... یازده سال . دیگه اشکامو. پنهون میکنم . بغضم هامو. خفه میکنم . خدا یا. تا کی؟ ازت گله دارم. تا کی. ...
بلاخره من بعد از ۱۴ سال مادر شدم 🤩 اونم از روش فرزند خواندگی 🤩🤩🤩پسرم معجزه ی زندگی مون شده و زندگیمون رو بت بهشت تبدیل کرده 🤩🤩🤩
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
از خدا گله نکن، از خودت گله کن، خدا به ما همه چیز میده، ولی تا بهش میرسیم یادمون میره که همچین چیزی ی روز آرزومون بوده، از اون چیزی که نداده هی گله می کنیم،
دلت با خدا صاف کنی، همچین آروم میشی که هیچ ضعفی نمی تونه تو رو از پا در بیاره
یکی رو می شناسم مشکل شما دارن، همه چیز داشتن جز بچه، اینقدر افسرده و ناامید بودن که همه خوشبختی رو در داشتن بچه می دونستن، ولی از خدا گله نمی کردن، بعد 18 سال خدا بهشون ی بچه داد درسته از خودشون نیست ولی به آرزوشون رسیدن،