سلام عشقا
این روزا شدیدا ذهنم درگیره و آشفته
همسرم مشکوکه به اختلال روانی مرزی
بهم مشکوکه همیشه تهمت خیانت میزنه میگه یروز گند خیانتات درمیاد
چقدر جلو همه تحقیرم میکنه
من چهره و هیکل خوبی دارم ولی منو تحقیر میکنه عیب و ایراد میگیره میگه چشات چپه دماغت بزرگه کج و کوله ای
حتی تو خونه منو میمون صدا میکنه
حتی اجازه بیرون رفتن ندارم
با هیچکس رفت و امد ندارم از اقوام
منو از جمع دوستام بیرون کشید
نزاشت دانشگاه برم
همه کلاسای هنریمو تعطیل کرد
تو قفسم و همش فحاشی و تحقیر
ازون دخترشادوشوخ و زرنگ و قوی فقط یه ادم پوچ مونده
هیچکدوم از لباسام سلیقه خودم نیس حتی اجازه ندارم برنامه تلویزیونی مورد علاقممو ببینم وقتی خونه باشه
لاک و رژ و لباسای شیک تعطیل
حتی واسه سرگرمی گلدوزی میکنم واسه دل خودم هزارتا سرکوفت میزنه
پدرم همه جوره زندگی مارو حمایت کرده
جایی خراب بشه و نیاز ب تعمیر باشه پدرم و برادرم میان
وسایلی ک نیاز ب تعمیر داره پدرم اکترا با هزینه خودش میبره درست میکنه میاره
سبزی قرمه و کوکو و لوبیا وکدو و هرچیزی که واسه خودشون بخرن واسه منم میارن
بجز مرغ و گوشت و برنج
ولی شوهرم هیچوقت خوبیا رو ندید و با هر چیزی که خلاف میلش باشه فحاشی میکنه به من و خانوادم و وسیله هارو میشکنه حتی من جواب نمیدم سکوت میکنم
همش دنبال زیربغل مار میگرده
توخیابون خانومارو نشون من میده میگه اوووف جووون چه کونی داره
بدرد کردن میخوره و...)
(خیلی شرمندم ک اینا رو میگم عذر میخام ولی جز اینجا نمیتونم جایی بگم😔😔)
هرکس منو دیده از هیکل خوبم تعریف کرده ولی هیچ چیز خوبی از من ب چشم این اقا نمیاد
نه غر میزنم نه فحاشم نه خاله زنک
میخام جدا بشم، خانوادم تمام قد حمایتم میکنن
ولی میترسم از بعد از طلاق
میترسم اوضاعم بدتر از این بشه
کمکم کنید
مشاوره هم نمیاد به هیچ عنوان
فک کنیدخواهرتونم نیاز دارم به مشورتاتون