دو ساله که ازدواج کردم اون موقعی که دنبال خونه برای اجاره میگشتیم پدرم یه مبلغی بهمون داد حتی وام ازدواجمونو داد به داماد که خونه بخریم با اون پول میتونستیم یه خونه قولنامه ای بخریم اما خانواده شوهرم خودشونو اندختن جلو که واحد بغلی مادرشوهرم برای فروش هست سند داره نصف پولو میدیم بیاین اینجارو بخرید، منم برخلاف میلم و چون تو عمل انجام شده قرار گرفته بودم چیزی نگفتم و این واحدو خریدیم، حالا بماند که تو این دو سال چقد منت سر ما گذاشتن که ما پول دادیم خونه خریدید، هفته پیش مادرشوهرم اینا (البته خواهرشوهرم که شوهرش فوت شده صاحبخونست و مادرش اینا 6ماه میرن شهرستان 6ماه هم میان اینجا) اسباب کشی داشتن و از اینجا رفتن یه سری از وسایلشو آورد خونه ما گذاشت گفت بمونه ببریم شهرستان، یه سری دیگه از وسایلشم گذاشت گفت بمونه با ماشین ببریم، خلاصه خونمون شده بود بازار شام،حس میکردم دارم تو انباری زندگی میکنم یه بار نامحسوس گفتم شاید بیان ببرن، تا اینکه امشب دو تا خواهرا با توپ پر اومدن وسایلشونو جمع کردن البته نه همشو، یکیشون کلی حرف بارم کرد یه دعوای حسابی راه انداخت و رفت، میخوام شوهرمو مجبور کنم خونه رو بفروشه پولشونو بده که اینقد منت نزارن،نیان بگن این خونه از کجااومده، بنظرتون کارم درسته؟ چی کار کنم الان خیلی ناراحتم