خودمون تو خرج خودمون موندیم هنوز حتی وسایل برقی هم نداریم تا خرخره زیر بار قرضیم بش میگم بچه دار شیم دلم بچه میخاد میگه پول ندارم بذار برم یه کار درست حسابی بگیرم بعد
اونوقت شوهرم برمیداره به داداش کوچیکش قول میده واست گوشی میخرم
این گوشی ک دست منه مال شوهرم بوده باهم گوشیامون رو عوض کردیم بردار شوهرم گیر داد بش گوشی قبلیتو میخوام باهاش بازی کنم . اخه تو اگه پول داری بیا بزن ب زخم زندگیمون به خاطر این عصبانی شدم چون میدونم اینکارو انجام میده خیلی خرج خانوادش میکنه با اینک خانوادش پولدارن وضعشون توپه بازم از شوهرم میگیرن همین چند وخت پیش پدرشوهرم برا جاریم و بردارشوهرم گوشی گرفت خوب واسه اینم بگیره دیگه . چیکار کنم شوهرم یکم به فکر زندگیمون باشه اصلا بهش اعتماد ندارم همش حس میکنم یه هوو دارم که دارم از سفره ما میزنه برای یکی دیگه اینجوری حتی دلم نمیاد پس انداز کنم بگم من از خودم بزنم میره واسه خانوادش میخره