اخه من از دست این ادم چیکار کنم دو روز به خاطر یه مشکلی نتونستم نزدیکی داشته باشم امروزم که اومد یه دارو دیگه اورده بود تا رفتم استفاده کردم اومدم طول کشید البته قبلش نهارشو دادم به سختی تحمل کردم که اون کوفت کنه بعد برم نیم ساعت طول کشید وقتی اودم یک دعوایی راه انداخت که چرا دیر اومدی باید به من سرویس میدادی بعد میرفتی من باید برم سرکار و از این حرفا منم که حالم از خودم داشت بهم میخورد از ناراحتی و درد و وضعیتم اخه دیابت دارم. گاهی یه مشکلاتی واسم پیش میاد البته هیچ وقت اونو درگیر نمیکنم چون واسش مهم نیست منم گریه کردم و رفتم تو اتاق درم نبستم که بیاد وگفتم یعنی اصلا مهم نیست واست که من الان دارم عذاب میکشم و درد دارم بهم میخندید و میگفت مگه تقصیر منه دوروز دیگه خوب میشی بعد پاشد قهر کرد رفت خیلی دلم گرفت بهم برخورد انگار نه انگار منم ادمم