خونه خواهرش بودم در زدن خواهرشوهرم گفت برو درو باز کن من دستم بنده باز کردم شوهرم گفت سلام ژیگولیییی بعد متوجه شد خواهرش نیستم منم رفتم با خواهرش خداحافظی کردم ک برم سویچ من گم شدددددددددد هرچی گشتیم دیدیم نیست من گفتم اشکال نداره پیدا میشه و با تاکسی برگشتم خونه بعدها خواهرشوهرم گفت خودم قایم کردم ک بمونی با داداشم اشنا بشی ک من محل ندادم 😂😂😂
تو مترو منتظر قطار بودیم خخخ
حالا بیچارگی به کنار
جالبه من هم تو مجازی(اینستا..تل...واتس...سایت همسریابی...سایت مرجع متخصصین علمی...سایت های مهاجرتی....سایت های مستند و و و و و) هم دنیای واقعی مثل کوچه و بازار و دانشگاه و محل کار و هر جایی که فکرشو کنید بودیم و هستیممم ولی دریغ ازین جرقه هایی که باعث ازدواج بشه......
الانم دیگه سرد شدم به ازدواج.
دوستم و دوستش قرار گذاشتن بریم بیرون اکیپی بعد اونا خب دوتا دوتا رل بودن فقط ماها تک بودیم بش چیبس تعارف کردمو و بقیع ماجرا البته هیچوقت رل نزدیم دوست بودیم تا ی شب قبل خاستگاری بم گفت دوستم داره بعدشم اومد خاستگاریم
تو نمایشگاه معرق دیدمش
توغرفه خودش با یه دختر دیگه بودن
ولی اون لحظه دختره نبود
همسر من دوست داداشم بود
گفت بریم ببینیم منم داشتم سمت چپ غرفه رو نگاه می کردم الکی گفتم یه چیزی گفته باشم
گفتم کارتون زیباست تبریک میگم
بعد همسرم گفت اینا قشنگ نیست اینا مال من نیست
کارای سمت راست غرفه مال منه
منم تو دلم گفتم وای بامزه....
بعد آوند خواستگاری
استارتر جان اگه بختت باز باشه که انشالله بازه مثل اون خانمیکه روبروی شیشه ماشینش داشت موهاشو مرتب میکرد سرنوشت تون بهم‌گره میخوره.به این سادگی.
ولی اگه خدلی ناکرده گره باشه تو کارت که انشالله نیس حوری بهشتی هم باشی کسی نمیبینتت.
البته هر ازدواجی قشنگ نیس ازدواج با کیفیتش خوبه.
