شبی که زایمان کردم مامانم شب پیشم موند توی بیمارستان بعد پرستار اومد گفت باید راه بری منم کلی درد داشتم مامانم خوابالو بود میخواست دمپایی پام کنه یه لنگ کفش یه لنگ دمپایی پام کرد بعد یهو فهمید چکار کرده غش کرد از خنده منم پاهامو دیدم نمیتونستم جلوی خندمو بگیریم بخیه هام داشت پاره میشد
یهو بیحال شدم غش کردم
مامانم با خنده میگفت پرستار هههه پرستار هههه دخترم ههههه غش کرده ههههههه
پرستار دوید اومد گفت باشه خانم دخترت غش کرده تو چرا خوشحالی 😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂