2777
2789
عنوان

بیاید از خاطرات طنز و شیرین نی نی دار شدنتون و زایمانتون بگید 😄

| مشاهده متن کامل بحث + 1308 بازدید | 99 پست
من همسرم مشکل داشت و یه ای وی اف منفی داشتیم و بعدش رفتیم دکتر و قرار بود دوباره ای یو ای کنیم برای ...

خداروهزار بار شکر چه خوبه این معجزه تو زندگی همه باشه😍

میشه یه صلوات واسه قبولیم بفرستین💜  

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

خداروهزار بار شکر چه خوبه این معجزه تو زندگی همه باشه😍

انشاله اره واقعا  معجزه ی زندگی من بود  و خداروشکر تو کل بارداریم هیچ مشکلی نداشتم و همیشه از دکتر و ای وی اق بیزار بودم و ارزو میردم طبیعی باردار بشم چون ای وی اف قبلی کل بدنم سوراخ شده بود و خدا کنه هیچکس راهش نیفته و همیشه هر روز دعا میکنم دامن همه ی منتظرا سبز بشه چون نا امیدی خیلی سخته 

خانومای مهربون کاربر قدمی هستم سال ۹۶ این کاربری جدیدمه قبلی ترکید لطفا برای سلامتی کوچولوی تو دلم و اینکه سلامت دنیا بیاد  و انیکه همه منتظرا دامنشون سبز بشه یه صلوات مهمونم کنید🙏🏻❤️
کیست داشتم دایم پریدام نامرتب بودآخرین پریودمم باتاخیربوداون ماه چوگیرشدم حس میکردم باردارم ده روزبع ...

منم دقیقا یه هفته قبل اینکه بفهمم باردارم افتادم به مردن انقد بالا اوردم و دل درد داشتم دکتر پرسید بارداری گفتم نه بابا غیر ممکنه هنوز یه هفته مونده به موعد پریودم ولی خواست خدا بود باردار بودم 

خانومای مهربون کاربر قدمی هستم سال ۹۶ این کاربری جدیدمه قبلی ترکید لطفا برای سلامتی کوچولوی تو دلم و اینکه سلامت دنیا بیاد  و انیکه همه منتظرا دامنشون سبز بشه یه صلوات مهمونم کنید🙏🏻❤️
اره خیلی سخته ولی خیلی خوشحال شدم برات

مرسی فداتشم 

خانومای مهربون کاربر قدمی هستم سال ۹۶ این کاربری جدیدمه قبلی ترکید لطفا برای سلامتی کوچولوی تو دلم و اینکه سلامت دنیا بیاد  و انیکه همه منتظرا دامنشون سبز بشه یه صلوات مهمونم کنید🙏🏻❤️

ماطبقه ی بالای بابام اینازندگی میکنیم صبح ساعت۶:۵۰دیقه دردام شروع شدتا۹توخواب وبیداری بودم دیگه بیدارشدم رفتم دسشویی دیدم ازم خون میادحول شدم فوری رفتم پایین به زن بابام گفتم گفت سروصورتتوبشوبچه داره میادبابام شیفت شب بوداومدازسرکارزن بابام یه پتپدادگفت بپیچ دورت ممکنه کیست پاره بشه نشستم زمین بااسترس صبحونه خوردن هی دردای ریزمیگرفت ول میکردبابام گفت این چراپتوپیچیدزن بابام گفت هیچی نیست سردیش شده واسه همین به زوریکی دولقمه خوردم رفتم بالادوش گرفتم داشتم حاظرمیشدم یه زنگ به خالم زدم گفت فوری بروبیمارستان ممکنه خفه بشه اینوگفت قشنگ داشتم میمردم فوری خودشورسوندمنم یه اسنپ گرفتم رفتیم بیمارستان توراه زنگ زدم به شوهرم گفتم عزیزم من دارم میرم بیمارستان پشت تلفن هی گیردادچی شدچت شده تکه خوب بودی گفتم بایدبرم بازم پرسیدیه جیغ زدم گفتم نمیتونم بگم باباگفت من مطمینم هیچی نیست برمیگردی یه چیزی شده توبزرگش میکنی تودلم گفتم آره ارواح عمه هات بچه داره میادسیدیم بیمارستان رفتم ارژانس مامایی گفتمفلان هفته ودردام شروع شده گفت بروبشین چیزی نیست بزارمتخصص بیادمعاینت کنه بعدمعاینهذشدم یه جیغ بنفش شدم بیاوببنین گفتن یه سانتی بروتوحیاط راه بروسه چهارسانت شدی بستری کنیم اومدم بیرون خالم گفت چی شدگفتم بایدراه بری خالمم گفت شنیدی یه خانومی وحشتناک جیغ میزدگفتم آره خودم بودم ساعت ۲به زوربستریم کردن ساعت هفت پرستارگوشیمودادشوهرم فوری پیام دادزودباش بزا دیگه خندم گرفته بودازطرزحرف زدنش گفتم بابانمیادچی کارکنمبعدش زنگای مادرشوهرم شروع شدهر۵دیقه یه بارزنگ میزدچی شدبچه دنیانیومدگفتم نه دیدم ول کن نیست گوشیوگذاشتم روسایلنت ساعت ۳/۵صبح پسرم به دنیااومدمامانم میگه وقتی ازنگهبانی خبردادن بچه به دنیااومده خالت ازخوشحالی وسط سالن انتظاربدون توجه به همراههای دیگه یه رقص زومبابه اجراگذاشته بودببخشیدبازم طولانی شد

شروع ۹۹/۵/۱۶پایان همون پایان تیکرم خداکنه موفق بشم
ماطبقه ی بالای بابام اینازندگی میکنیم صبح ساعت۶:۵۰دیقه دردام شروع شدتا۹توخواب وبیداری بودم دیگه بیدا ...

اخی😍😍چ باحال😂اصلا هم طولانی نشد گلی

میشه یه صلوات واسه قبولیم بفرستین💜  
اخی😍😍چ باحال😂اصلا هم طولانی نشد گلی

قسمت باحالش یادم رفت بنویسم چون قبل ازرفتن بیمارستان رفته بودم دوش بگیرم خالم فکرکرده کیسه آبم ترکیده وقتی دیدبستریم نمیکنن جیغ ودادراه انداخته بودباباکیسه آبش ترکیده اگه واسه بچه اتفاقی بیفته شمامقصرین منم فک کردم فیلم خالمه شایدبلکه بستریم بکنن خالم اومدپرسیدکیسه پاره شده گفتم آره هی میرفت پیش منشی میومدمنشی باهوش ترازاین حرفابودگفت خانوم این کلکاقدیمی شده دکرصلاح نمیدونه فعلابستری بشه خالم دیدخبری نشداومدنشست بعداازمان بستری شدنم به مامانم میگه کیسه اش پاره شدبوده اونم میگه نه باباخودش رفت دوش گرفت چون قراره بستری بشه  

شروع ۹۹/۵/۱۶پایان همون پایان تیکرم خداکنه موفق بشم
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792