کیست داشتم دایم پریدام نامرتب بودآخرین پریودمم باتاخیربوداون ماه چوگیرشدم حس میکردم باردارم ده روزبعدپریودشدم ماه بعدش بازم یه هفته تاخیرصبح بامادرشوهرم اینارفتیم بیرون همش حالت تهوع داشتم سه روزهرچی میدیدم بالامیاوردم ده روزکامل شدشبش حالم خراب بودبه شوهرم گفتم پاشومنوببردرمونگاه من میمیرم رفتیم ساعت ۱۲دکترگفت چی شده گفتم حالت تهوع دارم شوهرم گفت آقای دکترده روزم تاخیرداره گفتم باباکیست دارم عادیه فک کنم مسموم شدم دکتره چن بارپرسیدمنم باتردیدگفتم بابامطمینم باردارنیستم سرم زدن اومدم خونه صبحش بازم حالت تهوع زن بابام حالمودیدگفت خاک برسرت پاشوبروبی بی چک بخربخداتوبارداری من مطمینم باحال زاررفتم گفتم باباهیچی نیست ازیه طرف دردپریودی ازیه طرف حالت تهوع اومدم تستوانجام دادم بعدازسه ثانیه دوخط اففتاداصلاشاخ درآورده بودم ازتعجب فوری لباس پوشیده رفتم آزمایش به همسرم نگفتم آزمایش بعدازبیست دیقه گفت بارداری ازخوشحالی زبونم بنداومده بودبعدش زنگ زدم به همسرم بیچاره باورنمیکردبعدزقطع تماس دیدم دوباره زنگ زدگفت دختره یاپسره آخه همسرم عاشقه دختره ولی بچم پسرشببخشیداگه طولانی شد
داستان زایمانم خیلی بامزه ست طولانیه نمیتونم بگم
من همسرم مشکل داشت و یه ای وی اف منفی داشتیم و بعدش رفتیم دکتر و قرار بود دوباره ای یو ای کنیم برای ای یو ای تیروییدم tsh۲ بود دکتر گفت بزار ۱ بشه یکماه دارو مصرف کن اولین روز پری بیا شروع ای یو ای منم بیخیال رفتم ازمایش دادم دیدم شده۳/۵ درحالی که مرتب قرصامو میخوردم دوروز به پریودیم مونده بود خیلی تو فکر بودم و ناراحت چون باید صبر میکردم و ماه بعدش میرفتم ای یو ای و تو اوج ناباوری و نا امیدی پریودم عقب افتاد بی بی زدم اول منفی شد شوهرم گفت بیخیال خودمون میدونستیم منفیه وقتی رفتم خوابیدم بیدار شدم دیدم مثبته خیلی خوشحال شدم ۴ تا زدم همش بعد از ۲۰ دقیقه مثبت بود ولی باورم نمیشد و اونشب تا صبح خوابم نبرد و نشسته بودم و شوهرمم تو فکر بود اخه غیر ممکن به نظر میومد و واقعا معجزه بود. بعدش ازمایشم مثبت شد در کمال ناباوری و از خوشحالی تا یک ماه خواب نداشتم😂
