2777
2789
عنوان

زن برادرم ازم متنفر شده

3180 بازدید | 68 پست

من برادرم فرهنگیه روز اولی هم که رفتیم خواستگاری همین بود شغلش

براش خونه و ماشین معمولی گرفتیم اول زندگیشون

خودشم بچه بی عرضه ای نیست کلاس خصوصی هم میگرفت و درآمدش بدک نبود

چندروز پیش زن داداشم بهم زنگ زد با داداشم دعواشون شده بود و گفت من دیگه تحمل نمیکنم برادرتو میزارم میرم و من تو ناز و نعمت بزرگ شدم نمیتونم تو خونه 88 متری زندگی کنم 

حسرت بخورم که یه گرم طلا میخوام بخرم باید کلی صبر کنم آخرشم همش برادرت هشتش گرو نهش باشه آینده بچم تباه شده و ...

سعی کردم آرومش کنم هی بدتر شد بهش گفتم حق داری ولی اونم توانشو داره میزارهو گفت تو چه میفهمی منم لال بشم برگشتم گفتم راست میگی من هرچی بگم تهش یه طرفست برو پیش مشاور

اونم داغ کرد که برادرت مشکل داره و... گفتم منظورم دوتاتونین و همه زندگیا مشاوره میخواد و هی بدتر شد هی بدتر شد

مامانم اینا نبودن یه ساعت بعدش اومد بچه رو گزاشت خونه من گفت خودت میدونی و داداشت ببرش مشاوره ما تو خانوادمون کسی دیوونه نبوده منم میرم خونه بابام

حالا بمیرم بچه برادرم اشک میریخت که مامان منم ببر 

به بدبختی آرومش کردم بچه عصبی بود هی میومد بچه منو اذیت میکرد

بهونه میگرفت زنگ زدم داداشم اومد خونه و کلی گریه کرد و همش گفت خوش بحالت کاش منم عرضه شوهر تورو داشتم و...(نمیدونه من خودم دلم خونه..)

منم آرومش کردم و بچه رو برداشت دیگه مامانم اینا اومده بودن رفت خونه مامانم چون بچش با بچم همش دعواشون میشد


مسئولیت خوشحال بودنت با خودته

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

مشكل داره اين زن 

خدا صبرتون بده

دیدین خدا بالاخره بغلمو با دستاش پر کرد؟                         امضای قبلیم: خدایامیشه بغلمو با  دستات پر  کنی؟ آخه  مامانم میگه: دستای خدا به لطافت نوزاد تازه  متولد  شدس❤ 

مگه دیوانه ها میرن مشاوره. این خانم حتما مشاوره لازمه

خودتو ناراحت نکن تو قصدت خوبی بوده و رفع مشکل

بچه هامون ، بزودی میرن ! اونا مهمون ما هستن !بزرگترین اکتشاف برای من این بود که فهمیدم فرزندم یک مهمان است در خانه ام  و روزی از خانه ام  می رود.روزها با سرعت عجیبی میگذرد و او به زودی از من جدا می شود...به خودم گفتم: کدام مهمتر است؟ نظم خانه یا این که فرزندم به خوبی از من یاد کند؟کدام مهمتر است؟ خانه یا اخلاق و روحیه و حسن تربیت فرزندم؟چون دانستم که او مهمان خانه من است. این باعث شد اولویتم را تغییر دهم!بعد از این مهمترین چیز نزد من آرامش خاطر من و اوست.... شروع کردم به پیاده کردن نقشه ام، و طبعا مجموعه کمی از قوانین مهم را انتخاب کردم و خود را ملزم به اجرای آنها دانستم و مابقی چیزها را بدون هیچ قید و شرطی رها کردم. از عصبی شدن و داد و فریاد زدن کم کردم و به آرامش رسیدم.از وسواس هایم گذشتم و به خانه ای راضي شدم که مقداری بهم ریخته و نامنظم است و کمی شلختگی در آن به چشم می خورد. اما، فرزندی را تحویل گرفتم که آرامش دارد و از من و خشم هایم نمی نالد و رابطه ای قوی و زیبا بین ما حاکم گشته است.چون می دانم....او مهمان زودگذر خانه من است.                کودک عزیزم ! امیدوارم مهمانی خانه من زیباترین مهمانی زندگیت باشد.😍                                                                       
یه چیز میگم منو نخورین متاسفانه بعضی زنا الان بلانسبت شماها  هار شدن

والا خوردن نداره

حقیقت رو گفتی

خوشی زده زیر دلش توی این وضع و گرفتاری

 مادرم یاعلی گفتو،مرا زاد😊نماد حلال زادگی عشق علی و اولادش🤫🤫                         👈👈🙆🙋عضوکمپین مبارزه با کلمات تهوع آورِ😷:شوشو(شوهر)😧آخایی  سِز(سزارین)   آقایی😈عجقم(عشقم)🙊رل🤑🤑😷عجیجم(عزیزم)😒پشمل(پسر)😶آز(آزمایش)😐پری😕کراش😩😷😷تودلی  کنجد😱دوزپسر😟خودم پز  به ما چه،به توچه من توام یا تو منی😶اسی(استارتر)😕😧😧اِستا(استامینوفن)😷😧😬😦بِِز(بذار)👉👉😦😦فاصله اجتماعی😕😐میحرفونم😱😱😱پروتکل های بهداشتی😡😬کیوت😧پارتنر🐒پسمل😤دخمل😐😕کادر درمان بیمارستانِ .... ازتون متنفرم،بچه م هیچ گناهی نداشت با سهل انگاری کشتینش😓😓😓

روز بعد زنگ زدم خونه مامانم احوال بگیرم ببینم چی شد برادرم گوشی رو برداشت و خیلی سنگین حرف زد باهام بعد مامانم گفت بهم که برا این ناراحته که همش شوهر تورو میزنه تو سرش و اینا و اینکه گفته خواهرت برا من کلاس گزاشته و تا داشتم حرف میزدم گفته برو مشاور انگار من دیوونم و یه ساعتم بچمو نگه نداشته نکنه یه درصد بهش فشار بیاد و اذیت بشه 

من الان باید چیکار کنم بچه ها 

به خدا هنوز تو قضیه زندگی خودم موندم اینم اضافه شده

مسئولیت خوشحال بودنت با خودته

اینجاس ک میگن همسطح خودتو ازدواج کنید عروستونم میدید برادرت جیکارس اومده دیگه شما کار اشتباهی نکردی خودتو سرزنش نکن

کی فکرشو میکرد یروز یعده ناشناس دور هم جمع شیم و از خصوصی ترین حرفامون بهم بزنیم!
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792